لزوم مطالبهگری!
گفتوگوی پایگاه خبری «ایران ۲۴» با احمد بخارایی دربارهی «کاهش سرمایه اجتماعی» | منتشر شده در ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
| نمایش گزارش |
احمد بخارایی: مطالبهگری را میتوان از چهار زاویه مورد توجه قرار داد. نخستین زاویه، گذشته تا اکنون است؛ اینکه روند مطالبهگریها در جامعه چگونه بوده و چگونه پیش آمده است. در ایران، این روند همواره با مانع روبهرو بوده است، بهگونهای که دولت ها و نظام های سیاسی چندان تمایلی به شنیدن مطالبات مردمی نداشتهاند. به همین دلیل، هیچگاه بستر مناسبی برای طرح مطالبات فراهم نشده و غالباً برچسب سیاسی به آنها زده شده است.
در دوره های مختلف بسیاری از زندانیان در واقع افرادی بودهاند که بهدلیل پیگیری مطالبات خود با اتهام های مختلف مواجه شدند. این وضعیت موجب شکلگیری فاصله و شکاف میان مردم و حاکمیت شده است. هرچند ممکن است نظام سیاسی اقداماتی مثبت برای جامعه انجام دهد، اما از نگاه بخشی از مردم این اقدامات چندان دیده نمیشود. همین امر نشاندهنده فاصلهای است که میان دولت و جامعه به وجود آمده است.
این فاصله در جامعهشناسی با عنوان کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی شناخته میشود؛ به این معنا که هرچه اعتماد مردم به دولت کمتر شود، سرمایه اجتماعی نیز کاهش خواهد یافت. به همین دلیل، بررسی مطالبهگری از زاویه گذشته تا اکنون، اهمیت زیادی دارد.
زاویه دوم در بررسی مطالبهگری، نگاه شکلی و صوری است. افراد در جامعه ما به گونهای تربیت نشدهاند که مطالبات خود را به شکلی منطقی و معقول بیان کنند و معمولاً این فرایند با هیجان همراه است.
این ضعف همانقدر که متوجه جامعه است، به نظام سیاسی نیز مربوط است زیرا بخش مهمی از تربیت اجتماعی و فرهنگسازی به دست حاکمیت است. اگر جامعهای از فرهنگ مطلوبی برخوردار نباشد، ریشه آن در نظام سیاسی است که نتوانسته ساختارهای فرهنگی و آموزشی را به درستی سامان دهد.
سومین زاویه در بحث مطالبهگری، زاویه محتوایی است. مطالبهگری نمیتواند سطحی و بدون چارچوب باشد، بلکه باید در قالبهای مشخص و سازمانیافته صورت گیرد؛ برای مثال در قالب یک حزب یا گروه تعریفشده که مطالباتش شفاف و تفکیکشده باشد.
همانطور که جنبش «جلیقه زردها» در فرانسه ماهیت اقتصادی داشت، مطالبات نیز میتواند ماهیت سیاسی، فرهنگی یا اجتماعی داشته باشد. تفکیک این حوزهها ضروری است تا پیام جامعه به درستی منتقل و از سوی دولت نیز درست دریافت شود.
متأسفانه در کشور ما این مرزبندی وجود ندارد و نوعی آشفتگی دیده میشود؛ بهگونهای که به عنوان مثال مطالبات اقتصادی و سیاسی در هم میآمیزند و مانع از انتقال روشن پیام مردم به حاکمیت میشوند.
زاویه دید چهارم در بحث مطالبهگری، آینده است. به این معنا که جامعه باید نوعی از مطالبات را دنبال کند که امکان تحقق و عملیاتی شدن داشته باشند، نه خواستههایی صرفاً بلندپروازانه. این موضوع اهمیت زیادی دارد، زیرا مطالبهگری زمانی کارآمد خواهد بود که با شرایط واقعی سازگار باشد. بنابراین، باز هم به مطالبهگران بازمیگردیم که چه چیزی را مطالبه کنند و چگونه؛ خواستههایی که قابلیت وقوع و تحقق داشته باشند، میتوانند در ارتباط با آینده نقشآفرین شوند. پس اگر از این چهار زاویه به پدیده مطالبهگری نگاه کنیم، هرکدام تحلیلهای متفاوت و در عین حال مکملی ارائه میدهند که همگی اهمیت ویژهای دارند.
در حوزه تحول فرهنگی، نقش نظام سیاسی بسیار پررنگ است. در بسیاری از نظریههای مربوط به تحول و توسعه فرهنگی نیز این موضوع مطرح شده است. دلیل این اهمیت آن است که بخشهای کلیدی همچون آموزشوپرورش، رسانهها و مدیریت حوزه هنرها، همه زیر نظر و سیاستگذاری نظام سیاسی فعالیت میکنند. این نهادها وظیفه دارند پیامهای تربیتی و فرهنگی را به جامعه منتقل کنند و ذهن، فکر و حوزه معرفتی افراد را شکل دهند. به عنوان نمونه، مسئولیت آموزشوپرورش مستقیماً بر عهده دولت و وزیر مربوطه است. همچنین سیاستگذاری در عرصه رسانهها نیز توسط نظام سیاسی انجام میشود. در نتیجه، همه عناصر اثرگذار بر فرهنگسازی ـ از آموزش و رسانه گرفته تا هنر ـ ریشه در ساختار و تصمیمگیریهای نظام سیاسی دارند.
وقتی سرمایه اجتماعی در یک جامعه پایین باشد، آن جامعه متزلزل میشود و بسیاری از اقدامات مثبت و کارآمد، حتی اگر منشاء آن دولت باشد، به چشم نمیآید. کاهش سرمایه اجتماعی در واقع به معنای کاهش اعتماد مردم به حاکمیت است.
برای افزایش اعتماد، لازم است هر دو طرف به یکدیگر اعتماد بیشتری نشان دهند و دولت مطالبات مردم را بشنود و به آن پاسخ دهد. نبود این سازوکار، یکی از دلایل اصلی گسست و آسیبهای اجتماعی است.