گریزناپذیری «تحولجویی» در ایران (۵)
پرسش "تحولجویان" در مورد زکات فطره!
احمد بخارایی: زکات فطره یا فطریه رایج یک مسلمان معادل سه کیلو قوت غالب مانند گندم حتی نمیتواند پاسخگوی یک وعده غذای استاندارد برای یک نفر محتاج باشد اما در زمان ابداعش در چهارده قرن قبل چنین نبوده و ارزشمند بوده. بگذریم که قوت غالب طبقهی نوظهور مذهبی در ایران ۱۴۰۳ گندم نیست و گوشت گرم کیلویی یک میلیونی گوسفندی است!
از سوی دیگر در کشورهایی که به نام "کفر سرمایهدار" از سوی نظام سیاسی ایران، تحلیل و مطرح شدهاند مانند انگلستان و آلمان از صاحبان سرمایه و ثروت گاه بیش از پنجاه درصد درآمد، مالیات اخذ میشود تا شکاف طبقاتی در جامعه رخ ننماید و یک زن سرپرست خانوار مجبور به تنفروشی نشود و یک جوان از سر نومیدی به خودکشی یا اعتیاد روی نیاورد. آنها از محل اخذ مالیات، تغذیه میشوند!
پرسش: آیا این همه زکات فطره در این همه سال جز تسکین دهندهی ضعیف درد برای یک روز، چه پیآمدی در ایران داشته و آیا استحاله آن به افزایش مالیات صاحبان ثروت، اثرگذارتر در جهت "عدالت اجتماعی" نخواهد بود؟!
چرا تن به تحولجویی و پیامدش "استحالهی کاربردی" دادهنمیشود؟ چرا با سرگرمی "آبنباتی"، خود و جامعه را مشغول کردهایم؟
انواع جرائم با فاصله و شکاف طبقاتی در جوامع شهری، ارتباط مستقیم دارد و زندانهای ایران مملو از مجرمینی است که "قربانی" شرایط اجتماعی شدهاند.
چشمها را بشوییم!