گریزناپذیری «تحول‌جویی» در ایران (۲)

احمد بخارایی: تفاوت میان روند "تحول‌جویی" با سه جریان: اصول‌گرایی، اصلاح‌طلبی و براندازی چیست؟

در ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شاهد حمله‌ی موشکی اسرائیل به کنسول‌گری ایران در سوریه و کشته شدن حداقل هفت نیروی ارشد سپاه پاسداران از جمله فرمانده‌ی سپاه قدس در سوریه و لبنان و معاونش بودیم. این واقعه از چهار زاویه و از منظر چهار جریان اجتماعی ـ سیاسی در شش مقوله در جدول زیر قابل ملاحظه است:

بر این اساس، نگرش "تحول‌جویانه" کم و بیش معتقد است حمله‌ی موشکی اسرائیل به کنسول‌گری ایران در سوریه و کشتن فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، در سطح تحلیل "کلان" قابل ارزیابی است و در این تحلیل "ساختار"های اجتماعی و فرهنگی به عنوان واحد تحلیل جای تأمل دارند و این‌گونه نیست که صرفاً سازمان‌ها و نهادهای اطلاعاتی و نظامی دخیل در تحلیل باشند، همان‌گونه که نگاه مطلق سیاسی در این واقعه هم صرفاً مد نظر نخواهدبود. "نگرش تحول‌جویانه" بر این باور است که این واقعه دارای تحلیل محتوایی و تبیین علل و دلایل اساسی و ریشه‌ای در داخل است که تحققش قابل پیش‌بینی بود؛ پس خوشی و ناخوشی فردی را به دنبال ندارد و عمدتاً یک "واکنش تند و مستقیم" از سوی اسرائیل به نبردهای نیابتی ایران در حوالی اسرائیل بوده و در نهایت، نگرش تحول‌جویانه، طرفین درگیری را به عقلانیت و اندیشه‌ورزی فرا می‌خواند.

بر اساس مندرجات جدول ۲۴خانه‌ای پیوست، میان برخی ویژگی‌ها در چهار جریان حاکم بر ایران، نقاط اشتراک و افتراقی وجود دارد و مثال واقعه‌ی حمله به کنسول‌گری می‌تواند موضوع تحلیل از چهار منظر قرار گیرد همانند هر مثال دیگری.

آیا گریزی از پی‌گیری "تحول‌جویی" برای آینده‌ی پربار ایران وجود دارد؟!