صادق بوقی: اعتراض و شادی!

احمد بخارایی: در گفت‌وگوی کوتاه با روزنامه سازندگی به تحلیل رخ‌داد "صادق بوقی" در رشت پرداختم.
آقای حاکمیت، این ره که تو می‌روی به ترکستان است!

محدودیت بی فایده است
ماجرای صادق برقی از دو زاویه به طور مستقیم و غیر مستقیم قابل بررسی است. از بعد مستقیم ماجرا باید گفت: در جامعه ایران جای خالی شادی کردن علنی رها و آزاد احساس می شود. در واقع میزان شاد بودن بنا به فرهنگی که در کشور داریم به صورت پنهانی و زیر زمینی آنقدرها شاید کم نباشد اما شادی عمومی در کشور کم است.
در بعد غیر مستقیم اما مساله این است که؛ ما شرایط سیاسی اقتصادی و سیاسی خوبی نداریم یکی از برون دادهای شرایط وخیم ،سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ما که مطرح شده است. حجاب است. در واقع، نوع عکس العمل مخاطبان از ماجرای صادق بوقی روی دیگری از سکه مواجه با پدیده حجاب است. هیچ پدیده اجتماعی از پدیده های دیگر منفک نیست. وقتی بحث اجبار به میان می آید، مردم نقطه مقابل این اجبار برخورد می کنند و می خواهند حتماً موهای شان رها باشد؟ اصرار نایه جای دولت ها سبب شده مردم نسبت به چیزی که منع شدند حریص تر شوند.
در بحث حجاب انواع و اقسام فشارهای قانونی و غیر قانونی به کار گرفته می شود. توبیخ می کنند. زندانی می کنند و در کل بالاترین و شدیدترین برخوردهای رسمی و غیر رسمی صورت گرفته است. اما با این حال بررسی ها نشان میدهد درصدی زیاد از بانوان حجاب ندارند.
زمانی که ایدئولوژی با تفسیر خاصی از قدرت و سیاست و ثروت پیوند زده می‌شود. یک معجون انعطاف ناپذیر و چغری درست می شود که شروع می‌کند به حکم کردن حتی درباره نوع شادی کردن و نوع لذت بردن همه چیز را دستور می دهد؟ چرا ماجرای صادق بوقی به چشم می آید، چون در تضاد با هنجارهای دستوری است و مورد توجه قرار می گیرد. به اینکه مردم این نوع شادی را ندیده باشند. اما می خواهند به صورت غیر مستقیم بگویند با باید و نبایدهایی که به زور قانون و جریمه و همه ابزارها به ما تحمیل می کنید مخالف هستیم. در واقع صادق بوقی را تبدیل به یک سمبل و نماد قرار می دهند تا با دخالت ها در زندگی خصوصی تان هم مقابله کنند.
حتی بحث مالیات دهی هم یکی از حاقه های همین زنجیره است. اگر تمام ساختارهای یک دولت در جای خودش بود شاید مردم رغبت بیشتری پیدا می کردند که مالیات بدهند اما وقتی در عرصه اقتصاد، مرتکب فساد ساختاری می شوند. اگر بتوانند مالیات هم بدهند اما با عادن شان صدای اعتراض خودشان را بلند میکنند. ماجرای صادق بوقی در خارج از ایران هم منعکس می شود آیا آنها کمبود شادی دارند؟ نه! اما از اینکه رفته اند و از جامعه و وطن مود دوره شده اند، ناراضی اند و آنها هم صدای خودشان را به این نحو بلند می کنند. اینها نشانه و سمیل است و اگر صاحبان قدرت متوجه آن نباشند باید هزینه بیشتری کنند اما کمتر نتیجه بگیرند.