درنگ | چشم‌ها را باز کنید و گوش‌ها را شنوا: نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰

احمد بخارایی | جامعه‌شناس

خسته‌اید و اطاله‌ی کلام، شایسته نیست. روزهاست در خوف و رجاء به سر می‌برید و اینک تصویر فردایی مبهم در ذهن‌تان رژه می‌رود. خسته‌اید از دیروز و امروز و فردای ناآمده! انتخابات ۲۸ خرداد ریاست جمهوری به پایان رسید. نتایجی به دست آمد که برخی اهالی واقع‌گرا در حوزه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی پیش‌بینی کرده‌بودند و من هم آن‌چه پیش از این تحلیل کرده‌بودم رخ داد و تقریباً همانی شد که گفته‌بودیم. اگر می‌گویم «پیش‌بینی»، منظور این است که گوش‌های کر و چشم‌های تارنگر از این به بعد بیش‌تر دقت کنند و الّا تحلیل روند رفتار رأی‌دهی، یک پژوهش معمول در جامعه‌شناسی علمی (نه جامعه‌شناسی در چارچوب تعصبات دینی یا جامعه شناسی وابسته به قدرت!) است. از ۷ فروردین سال جاری در سلسله مطالبی با عنوان «شطحیّات اجتماعی» از انتخابات نوشتم تا شماره‌ی ۱۳ در روز کارگر در ۱۱ اردیبهشت. در آن سلسله یادداشت‌ها در اولین شماره از ترسیم آشفته حالی اصلاح‌طلبان در انتخابات، آغاز کردم و در آخرین شماره به اختلاف و تبعیض طبقاتی و اثرش در انتخابات به مناسبت روز بزرگ «کارگر» در ایران پرداختم. پس از آن در گفت‌و گو با روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها از علل و عوامل مؤثر بر انتخاباتی که پیش رو داشتیم گفتم که برخی مطالب چاپ شد و بسیاری، سانسور می‌شد اما نوارهای صوتی کامل در کانال تلگرامی‌ام موجود است. نهایتاً در روز شنبه ۲۲ خرداد در گفت‌و گو با روزنامه‌ی «آرمان ملی» به تفصیل متذکر شدم که کاندیداها از فهم مسائل اجتماعی عاجزند و با عدم مشارکت جدّی شهروندان در انتخابات و نیز با رویکرد و عملکرد مجموعه‌ی حاکمیت سیاسی در ایران، «خشونت اجتماعی را پس از انتخابات ریاست جمهوری» افزون خواهد‌ کرد. در مطلب تحلیلی دیگری در تاریخ ۲۶ خرداد و دو روز قبل از روز انتخابات در روزنامه‌ی «جهان صنعت» در یک جدولی با عنوان «تحلیل جامعه‌شناختی رفتار رأی‌دهی» به نتایج احتمالی انتخابات در دو روز بعد یعنی روز جمعه ۲۸ خرداد اشاره کردم و گفتم که این انتخابات به دوره‌ی ششم در سال ۱۳۷۲ شبیه است که پایین‌ترین میزان مشارکت حدود ۵۰ درصد واجدان رأی را به دلیل وجود فضای بسته‌ی سیاسی و تبعیض طبقاتی در بر داشت و آقای هاشمی رفسنجانی با کسب ۶۳ درصد آراء معادل ۳۲ درصد کل واجدان رأی، پیروز انتخابات شد. اینک هم آقای رئیسی تقریبا با کسب ۶۲ درصد آراء واریزی معادل ۳۰ درصد کل واجدان رأی، پیروز انتخابات شد. در آن‌جا گفتم که هر چند رأی سفیدی‌ها در آن دوره حدود ۲ درصد مشارکت‌جویان بود اما در این دوره بیش‌تر خواهد شد زیرا عامل «ترس» نسبت به عدم مهر در شناس‌نامه در این دوره زیاد است و از سوی دیگر برخی از اصلاح‌طلب‌های حکومتی به اعطای رأی سفید روی خواهند آورد. در آن دوره و در سال ۷۲ حدود ۲ درصد آراء مأخوذه شامل رأی‌های باطله بود اینک در روز جمعه ۲۸ خرداد هم شاهد بودیم که حدود ۱۴ درصد آراء واریزی معادل ۷ درصد کل واجدین رأی، شامل سفیدها و باطل‌ها بود (البته رسماً اعلام شد که آمار رأی‌های باطله ۳/۷۲۶/۰۰۰ معادل ۱۲/۸ درصد آراء ‌مأخوذه بوده اما با یک جمع و تفریق ساده از جمع آراء کاندیداها با احتساب ۲۸/۹۳۳/۰۰۰ رأی دهنده به عدد ۴/۱۵۰/۰۰۰ رأی باطله می‌رسیم). بنابراین بعد از آقای رئیسی و در رتبه‌ی دوم و جلوتر از آراء آقای محسن رضایی، آراء باطله قرار دارد و این بی‌سابقه است و پر از معنا! در آن جدول و قبل از انتخابات گفته بودم که مجموع رآی اصول‌گرایان حامی ولایت با اصلاح‌طلبان حکومتی و "رأی اولی‌"های هیجان‌زده و شهروندان نگران نسبت به عدم مهر در شناس‌نامه در کنار مردمی که باری به هر جهت، رأی می‌دهند و نگران معیشت‌شان هم هستند به علاوه آن‌چه گفته شده بود مبنی بر: «عدم شرکت در انتخابات، گناه کبیره است» (همه‌ی هستی و قوای دینی!)، و آمار شرکت‌کنندگان در حدود ۴۴درصد کل واجدان رأی خواهد بود و تا حدودی پیش‌بینی من درست بود و چنین شد و آمار کل مشارکت‌کنندگان در انتخابات ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ معادل ۴۸/۸ درصد شد. در یادداشت دیگری در ۲۷ خرداد و یک روز قبل از انتخابات خطاب به اهالی اندیشه (مانند آقایان عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان) و اهالی سیاست (مانند آقایان سید محمد خاتمی، بهزاد نبوی و محسن آرمین) که از آقای همتی حمایت کرده بودند متذکر شدم که به خطا فکر می‌کنید که گروه مرجع رأی‌دهنده‌ها هستید و آقای همتی رأی قابل توجهی نخواهد داشت و گفتم که

ای کاش آبی به چشمان‌تان می‌زدید و به خیل تحول‌جویانی می‌پیوستید که با عدم مشارکت، می‌خواهند پیام اعتراضی خود را به حاکمیت برسانند! رأی جناب همتی هم برابر ۸/۳ درصد مشارکت جویان معادل ۴ درصد واجدان رأی در کشور بود! در پایان همان یادداشت نوشته بودم: «اگر جامعه‌شناس نیستید لااقل خردورزانه یا شرافت‌مندانه در انتخابات، رفتار کنید». اینک عرض می‌کنم:

۱ـ آمار مجموع رأی‌های سفید‌ و باطله به علاوه کسانی که مشارکت نکردند یعنی حدود ۵۸ درصد کل واجدان رأی، حکایت از وجود «بحران مقبولیت» حاکمیت دینی در ایران دارد.

۲ـ اصلاح‌طلبان حکومتی و اهالی اندیشه‌ورزی که فاقد تحلیل جامعه‌شناختی هستند و نیز آن دسته از جامعه‌شناسان معطوف به قدرت یا معطوف به تعصب دینی که توان تحلیل علمی جامعه‌شناختی ندارند اما مردم را به مشارکت در انتخابات به نفع آقای همتی تشویق کرده بودند اینک بدانند که وزن ایشان با ۸/۳ درصد رأی مشارکت‌جویان، معادل ۴ درصد کل واجدان رأی، بیان‌گر پایان کارآیی این نوع نگرش است و امیدوارم این دسته از عزیزان، جبران مافات و چشمان خود را باز کنند.

۳ـ آقای رئیسی بداند که حدود دو سوم آرایی که به دست آورده ناشی از ارادت شهروندان به ولایت است و حدود یک سوم این آراء از سوی افرادی است که مستأصل و در فشار اجتماعی و اقتصادی در حال له شدن بیش‌تر هستند. پس این بیعت با آقای رئیسی، بسیار متزلزل است و با اندک بادی تبدیل به طوفانی علیه خود او خواهد شد.

۴ـ تعداد رأی به آقای محسن رضایی به عنوان دومین کاندیدا برابر ۱۲ درصد آراء مأخوذه هم مانند بند ۳ نشان از امید کاذبی دارد که نسبت به وعده‌های پولی این کاندیدا در صورت پیروزی در انتخابات در دل شهروندان نقش بسته بود. پس بخش اعظم رأی‌دهنده‌ها به آقای رضایی هم با امید به «زنده ماندن» مشارکت کرده‌اند و زلف‌شان با زلف ایشان از قبل گره نخورده بود. پس این گروه هم در کنار بخش قابل توجهی از رأی‌دهنده‌ها به آقای رئیسی، مستعد خشمگین شدن (به زودی) هستند!

۵ـ بیش از ۵۱ درصد واجدان رأی در انتخابات مشارکت نداشتند و این برای نخستین بار است که در سیزده دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران اتفاق می‌افتد. این رخ‌داد در ضمن این‌که زنگ بحران مشروعیت را به صدا درآورده اما معنایش این هم نیست که این‌ها همه «برانداز» هستند. اپوزیسیون هم دقت کند! در این خصوص به وجود حلقه‌ی «تحول‌جویان» که مفهوم اصلی در صحنه‌ی تحلیل رفتار رأی‌دهی و متعاقباً در تحلیل روند آتی سیاسی در ایران است در همان مطلب «تحول‌جویان در انتخابات شرکت نمی‌کنند» اشاره داشتم که لازم است به این موضوع کلیدی توجه شود: تحول‌جویان، نه اصلاح‌طلبند و نه برانداز!

۶ـ نکته‌ی دیگر این‌که اگر انتخابات سیزدهمین دوره‌ی ریاست‌جمهوری با انتخابات شوراها هم‌زمان نبود احتمالاً آمار مشارکت‌جویان تا حدود ۴۲ درصد پایین می‌آمد. می‌دانیم که هر چه از شهر‌های بزرگ‌تر به سمت شهرهای کوچک‌تر و روستاها می‌رویم انتخابات شوراها، بیش از پیش جنبه‌ی قومی و قبیله‌گی و برخوردار از حبّ و بغض‌های شخصی می‌شود و بیش‌تر جنبه‌ی ملوک‌الطوایفی پیدا می‌کند و افراد، بیش‌تر تلاش می‌کنند در انتخابات شوراها شرکت کنند تا باند خود را قوی‌تر کنند زیرا مواهبی در شهر و خاک و آب و توزیع نابرابر فرصت‌ها دارد. در این شرایط، صندوق رأی انتخابات ریاست‌جمهوری هم از صندوق رأی انتخابات شوراها در روز جمعه ۲۸ خرداد ارتزاق کرد. دلیل مدّعای من وجود رابطه‌ی همبستگی معنادار بین تعداد رأی‌های مأخوذه در انتخابات شوراها و انتخابات ریاست جمهوری در هر شهر و شهرستان و روستا در ۲۸ خرداد است. یعنی: هر چه آمار مشارکت‌جویان در انتخابات شوراها در یک منطقه بیش‌تر بوده، آمار مشارکت‌جویان در انتخابات ریاست‌جمهوری در ۲۸ خرداد در همان منطقه هم بیش‌تر شده است!

۷ـ کیفیت شهروندانی که رأی ندادند شامل طبقه‌ی متوسط شهری در شهرهای بزرگ (به عنوان نمونه در شهر تهران حدود ۲۵ درصد واجدان رأی در انتخابات ۲۸ خرداد مشارکت داشتند) به نظر می‌رسد متفاوت از کیفیت افراد و شهروندان با تحصیلات کم‌تر و پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی ضعیف‌تر در شهرستان‌ها و روستاها است. این به معنای کم‌اهمیتی هیچ شهروندی نیست اما بدون شک در روند رشد و توسعه‌ی اجتماعی، عناصر برخوردار از سرمایه‌ی اجتماعی بیش‌تر، بیش‌تر اثرگذارند. بنابراین اگر قرار باشد که آن ۵۱ درصدی که مشارکت نداشتند با ضریب «اثرگذاری کیفی» ملاحظه و ضرب شوند وزن این مشارکت‌ناجویان، بسیار بیش‌تر از وزن ۵۱ درصدی است.

۸ـ برنده‌ی اصلی این انتخابات، «مردم» بودند که آگاهانه با کنش ایجابی و سلبی خود و با مشارکت و عدم مشارکت، آخرین پیام مسالمت‌جویانه خود را به گوش حاکمیت ضعیف دینی در ایران رساندند. همه‌ی صاحبان قدرت در ایران بدانند با آدرس غلط دادن در تریبو‌ن‌های رسمی صدا و سیمایی نمی‌توانند این حقیقت بزرگ را کتمان کنند. خود را به کوچه‌ی علی‌چپ نزنیم! زنگ «بحران مشروعیت» به صدا در آمده است همان‌گونه که قبلا شیپور «بحران مقبولیت» نظام سیاسی نواخته شده بود و صدایش در انتخابات روز جمعه ۲۸ خرداد به گوش رسید. به نظر می‌رسد اگر در شنیدن صدای «بحران مشروعیت» کوتاهی شود از دست اصلاح‌طلبان حکومتی و نیز روشن‌فکرنمایانی که در گرو قدرت یا در گرو تعصب دینی هستند اعمّ از جامعه‌شناس و غیره، دیگر کاری برنخواهد آمد و این نگرانی وجود دارد که اغتشاش گریبان جامعه را بگیرد. به خود آییم قبل از آن‌که ما را به خود آورند!