شطحیات اجتماعی (۳) | «بحران مقبولیت» نظام شیعی در ایران


پراکنده خواهم‌گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

در شطحیات (۲) گفته‌بودم که نظام سیاسی در ایران از میان چهار مؤلفه‌ی «مشروعیت سیاسی» در سه مؤلفه، مشکل بحران‌‌آفرین ندارد که عبارتند از: حقانیت، قانون‌مندی و کارآمدی (البته با تعاریفی که گذشت!) اما در مؤلفه‌ی چهارم یعنی «مقبولیت» (Acceptability) با بحران مواجه است که این به تنهایی هم‌وزن همه‌ی آن سه عنصر قبلی در ناپایداری سیاسی در ایران است. دوستان خواستند بیش‌تر توضیح دهم.

۲ـ «بحران مقبولیت» مانند هر پدیده‌ای از چهار زاویه معطوف به سه زمان، قابل تحلیل است. 

۲ـ۱ـ به اعتبار تبارشناسی جامعه:

الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر فرهنگی و مذهبی، اینک و هم‌چنان تندیس «ولایت ـ امت» در میادین شهر‌ها به جای «دولت ـ ملت» خود را می‌نمایاند که نزد برخی تاریخ گذشته است.

ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به اعتبار بستر جهانی، الگوهای حکومت‌مداری در ایران با روند جهانی‌شدن، ناساز است.

۲ـ۲ـ به اعتبار «شکل» در زمان اکنون:

الف ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا به طور عریان مشاهده می‌شود که مقولاتی مانند «عشق» و «صلح» و «دیگرخواهی» به حاشیه رفته‌اند و زندگی، علی الظاهر تکراری و تا حدودی خالی از معنا شده‌است.

ب ـ ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا در کوچه و خیابان مشاهده می‌شود که انسانیت، نحیف شده‌است و کودکان کار و خیابان تا کمر به داخل مخازن زباله خم شده‌اند.

۲ـ۳ـ به اعتبار «محتوا» در زمان اکنون:

ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا ...

ـ در روند تصمیم‌سازی، نقش «عاملیت» کنش‌گران به سطح حداقلی کاهش یافته،

ـ فضای دهشتناک نئولیبرالی کج و معوج حاکم، نوکیسه‌ها را هم‌چنان ارتقاء می‌بخشد و فرصت خوبی برای اهالی زدوبند فراهم کرده‌است تا با «ریش مصلحتی»، به ریشه بزنند،

ـ «تخصص‌محوری» از ترس «تعهد‌محوری» به کنجی خزیده و عقلانیت، نحیف شده‌است،

ـ وحشت «حاکمیت» از رعایایش، به کم‌اعتمادی مردم به حاکمیت منجر شده‌است،

ـ از مذهب، استفاده‌ی ابزاری شده‌است،

ـ کاریزمایی فرمانده، تبدیل به فرماندهی کاریزمای تاریخ‌گذشته، شده‌است.

۲ـ۴ـ به اعتبار پی‌آمدها:

ما با «بحران مقبولیت» مواجهیم زیرا …

ـ حس بیهودگی، گریبان خیلی‌ها را می‌فشارد در صحنه‌های خالی از محتوا مانند رأی‌دادن‌ها تا اصلاح ساختارها،

ـ نرخ بی‌کاری بالاست و آزار‌دهنده،

ـ آموزش در مدارس و دانش‌گاه‌ها، سست و کم‌مایه‌اند،

ـ زندان‌ها به جای «ترمیم مجرم»، مشوّق تکرار جرم‌اند،

ـ با فضای هوشمند مجازی، مقابله می‌شود تا هم‌چنان با کنکاش حوزه‌ی خصوصی، مدار فکری کنش‌گران به سمت مدار ایدئولوژیک حاکمیت، جهت یابد،

ـ مدافعان آزادی و حتی مدافعان زیبایی و سلامت طبیعت، به حبس می‌روند،

ـ نارضایتی از «آن‌چه هست» (با فرض خوب‌بودن نسبت به برخی کشور‌های کم‌تر توسعه‌یافته) رو به افزایش است.

۳ـ هفده شاخص در تشدید «بحران مقبولیت» نظام سیاسی در ایران را متذکر شدم. می‌خواهم بگویم نیمی از این موارد (هشت‌و‌نیم شاخص!) کفایت می‌کند که پایداری یک نظام سیاسی، متزلزل شود. از نبود «دموکراسی» حرفی نزدم چرا که همه‌ی این موارد هفده‌گانه، قبل از تحقق دموکراسی از امکان تحقق به طور نسبی برخوردارند، پس: دموکراسی پیش‌کش حاکمیت! در شطحیات (۲) نوشتم و اینک باز می‌گویم که وجود «بحران مقبولیت» در نظام سیاسی در هر جامعه‌ای باتلاقی می‌آفریند که حاکمیت، هر قدر هم خیر‌خواهانه هر توافق‌نامه‌ای را با هر صاحب قدرتی امضا کند به ضد خود تبدیل می‌شود! فکر کنیم، فکر کردن خوب است.

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام انتخابات، باز هم از این شطحیات خواهم گفت.