همبستگی کاذب داخلی در جنگ دوازده روزه!
احمد بخارایی:
۱ـ آقای خامنهای چندی قبل گفته بود: نه جنگ میشود و نه مذاکره میکنیم! اما هم جنگ شد و هم مذاکره کردیم و هم اینکه الآن در پی مذاکرهایم!
۲ـ پایگاه آمریکایی العدید در قطر ۱۲ کیلومتر مربع برابر ۱۲۰۰ هکتار وسعت دارد. گفته میشود پس از حملهی هواپیماهای بی۲ آمریکایی با بمبهای ۱۴ تنی به تأسیسات هستهای ایران به ویژه «فردو»، با اطلاع قبلی به آمریکا ۱۰ موشک نسل قدیم از سوی ایران به آن پایگاه شلیک شد که ۹ موشک ردگیری شدهبود و معلوم نیست آن یک موشک باقیمانده به کجای این ۱۲۰۰ هکتار اصابت کردهاست. نام این عملیات را «بشارت فتح» گذاشتند و صدا و سیمای جمهوری اسلامی با نواختن مارش جنگی، ساعتهای زیادی روی آن مانور داد و مجریان کوتهقامت این سازمان میلی با شور و هیجان و رجزخوانی وصفناپذیر از عملیات «بشارت فتح» گفتند و تحلیل کردند و مردم را به جشن پیروزی بزرگ در این عملیات به میادین شهرها فراخواندند!
۳ـ گفته شد: در جنگ دوازده روزه در ایران یک نوع «همبستگی ملی یا مدنی یا اجتماعی» شکل گرفت. به نظر میرسد این ادعا هم همانند دو مورد قبلی آمیخته با کذب است.
یکی از ابعاد «همبستگی»، «مشارکت» است. آیا ما شاهد نبودیم که ۶ میلیون مسافر فراری از محیط شهری فقط به یک استان شمالی یعنی مازندران هجوم بردند و در آنجا آیا شاهد نبودیم که برخی مغازهها از اجناس خالی شدند و ویلاها تا دو برابر قیمت معمول اجاره دادهشد؟! آیا یک تصویر از دخترک همراه پدرش که به رانندگان در صف پمپ بنزین، شربت میدهد یا چند تابلو از محل اسکان رایگان، نشان از همبستگی مدنی داشت!؟ این تقلیلگرایی فاقد مبنای منطقی است.
یکی دیگر از ابعاد «همبستگی»، «اعتقادات مشترک» است. آیا همه در خصوص تحلیل جنگ، یکسان میاندیشیدند و آیا نبودند کسان بسیاری که از کشته شدن افسران جنگطلب سپاهی مسرور بودند و عملیات نقطهزنی در ایران را زمینهساز تحولات بعدی میپنداشتند!؟
یکی دیگر از ابعاد «همبستگی»، «تعادل میان باورها و ارزشها»ست. آیا در جمهوری اسلامی، همهی باورهای شهروندان (از جمله: لزوم دموکراسی و عدالت_اجتماعی) در قالب هنجارها و ارزشهای جاری متبلور شدهاست!؟
ملاحظه میشود از هر زاویهای که به واکنش مردم در ایام دوازده روز جنگ نگاه شود چیزی به نام «همبستگی» معنا ندارد و آنچه اتفاق افتاد عبارت از یک رفتار هیجانی و «واکنشی» در میان برخی از مردم بود.
۴ـ جمهوری اسلامی از مشروعیت لازم و کافی در داخل برخوردار نیست و نمونهاش عدم مشارکت بیش از پنجاه درصد در انتخابات ریاستجمهوری در تیر ۱۴۰۳ و نیز رأی کمتر از ۱۰درصدی بسیاری از نمایندگان مجلس در انتخابات اسفند ۱۴۰۲ است. در این فضای اجتماعی و سیاسی نمیتوان انتظار داشت که بسیاری از مردم: «مخالف مخالف خود را، دوست» نپندارند. تا زمانی که جمهوری اسلامی به مخالفان و منتقدانش اجازهی عرض اندام و نمایش اندیشه ندهد بسا دشمن جمهوری اسلامی، «همیار» تلقی شود!