تبدیل شدن مسئلهی «حجاب» به یک مسئلهی کاملاً امنیتی و سیاسی و پیآمدهای مواجههی حاکمیت با آن در جامعهی ایرانی!
گفتوگوی پایگاه خبری ـ تحلیلی «امتداد» (ارگان حزب اتحاد ملت) با احمد بخارایی دربارهی مواجههی ساختار سیاسی با حجاب و پوشش زنان و دختران
- | نمایش گزارش |
احمد بخارایی: اگر متوجه شویم که نوع مواجههی نظام سیاسی ما با پدیدهی حجاب، چه نوع پدیدهای است از عوامل و علل این نوع مواجهه تا پیآمدهای آن برای ما روشن خواهد شد.
نوع مواجههی نظام سیاسی ما با پدیده حجاب، یک مواجههی شکلی، صوری و سطحی است. به نظر میرسد؛ پیشفرض نظام سیاسی این است که بحث حجاب هم به مانند عبور و مرور در خیابانها و سر چهارراهها خواهد بود تا یک روز با وضع قانونی، رنگهای چراغ راهنمایی و حدود جریمه را با گماشتن یک مامور مشخص کرده و رفت و آمد در آن را به این صورت کنترل کنند.
حال آنکه، اساساً مسئلهای که جنبهی ایدئولوژیک، محتوایی و اعتقادی دارد را نمیتوان آن را به مانند مالیات یا مقررات راهنمایی و رانندگی به شکل قانون درآورد. به همین دلیل هم، عملاً قابلیت اجرا نداشته و آن دسته از کسانی هم که آن را رعایت نکنند، قانونشکن، تلقی نمیشوند. این خطا، خطا از مبدأ ـ یعنی نظام سیاسی ـ است.
میتوان به مسئلهی حجاب از دو منظر کنش و واکنش در جامعه نگاه کرد. از منظر کنشی، اینگونه است که فرد، نوع حجاب خود را انتخاب میکند. از باب واکنش، وقتی راه اعتراضات و اظهار نظرها در جامعه بسته شود، واکنشهای مختلفی از جانب اقشار مختلف صورت میگیرد.
از این جهت، رعایت نکردن آن نوع حجابی که مدنظر نظام سیاسی بوده، نوعی واکنش در راستای ابراز نظر افراد در جامعهی کنونی ما تلقی میشود. فرد با رها کردن موهای خود، تلاش دارد تا اعتراض خود را به سایر جنبههای نظام سیاسی ابراز کند. جنبههایی که بخش عمدهی آن، اقتصاد و معیشت است.
وقتی مسئله جنبهی واکنشی یافته و در مقابل آن، باز شاهد برخوردهای پلیسی و امنیتی هستیم، برعکس گفته آقای رادان که گفته مسئلهی حجاب، نه یک مسئلهی امنیتی که یک مسئلهی فرهنگی است، اتفاقاً نوع مواجهه و رفتارهایی که این روزها در خصوص مسئلهی حجاب در کشور در حال وقوع است، نشان میدهد که این مسئله یک مسئلهی کاملاً امنیتی و سیاسی است.
مگر میتوان یک مسئلهی فرهنگی، اجتماعی را با پلیسی که البسه ضدگلوله بر تن کرده و خشونت به خرج میدهد، حل کرد؟ وقتی در مقابل این واکنش جامعه، واکنشهای تندتری از حکومت سر بزند، مطمئن باشید که این کینه به نفرت بیشتری بدل شده و به افزایش رویاروییها منجر خواهد شد.
اگر یک انسان، مستعد حجاب هم باشد با این رفتارها به سمت بیحجابی سوق پیدا میکند. آنچه مسلم است، این مسائل از مشکلات جدی در حوزهی معیشت گرفته تا تنگنظریها تا نوع مقابله با آزادیخواهان که خواستار رعایت شهروندی حقوق خود هستند ـ که نمونهی بارز آن، توماج صالحی است ـ و موارد متعدد دیگر زیر پوست شهر در حال وقوع است.
البته به هر دلیلی که حکم اعدام او صادر شده و هر آنچه که وجود دارد، صدور چنین حکمی، یک کار مضحک، غیر قانونی، غیر شرعی و ضد حقوق بشری بوده است.
وقتی مجموع این رفتارها از سوی نظام سیاسی با جامعه صورت میگیرد، خروجی آن، همین خواهد بود که کینهها بیشتر شده و به نفرت بدل میشود. به هر میزان هم که شاهد افزایش نفرت در جامعه باشیم، از میزان گفتوگو کاسته و بر دوقطبی شدن اجتماع ایرانی افزوده خواهد شد. نهایتاً نیز، این خشونت است که در این جامعه بروز کرده و جلوهگر میشود.