نشست «جایگاه کارگران در ساختمان صلح اجتماعی»
برگزار شده از سوی انجمن جامعهشناسی ایران (با همکاری گروههای جامعهشناسی صلح، جامعهشناسی سیاسی و جامعهشناسی تفسیری) به مناسبت «روز جهانی کارگر» در ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
- با حضور: پرویز صداقت، محمد مالجو، احمد بخارایی، بیتا مدنی و حسن امیدوار
احمد بخارایی: سه نگاه به مقولهی کار و کارگر میتوان داشت که سه «فهم» را به دنبال دارد:
- «فهم مشاهدهای» و توصیفی مانند این که بگوییم در ۱ می سال ۱۸۸۶ فراخوان اعتصاب سراسری کارگران در امریکا برای کاهش ساعت کار از ۱۴ به ۸ ساعت در میان ۱۲۰۰ کارخانه و کشته شدن تعدادی از کارگران معترض توأم با انفجار به وقوع پیوست. یا اینکه گفته شود حقوق کار از سوی سازمان بینالمللی کار عبارت است از:
- آزادی انجمنی،
- حق چانهزنی جمعی،
- ممنوعیت کار اجباری،
- حذف کار کودکان،
- عدم تبعیض در استخدام.
- «فهم تبیینی» مانند این که بگوییم چرا شورای اسلامی کار در ایران که بنا به قانون در کارگاههای بیش از ۳۶ کارگر تشکیل میشود با اتحادیه یا انجمن کارگری واقعی تفاوت اساسی دارد، زیرا در این شوراها بیش از نیمی از اعضا منتخب مدیریت است. یا اینکه پاسخ داده شود چرا در ایران فقط حدود ۱۰ درصد قراردادهای کارگری جنبهی رسمی دارد و کارگر چگونه احساس امنیت شغلی نمیکند؟ این دو نوع فهم را ماکس وبر مطرح کرد اما جای خالی فهم سومی احساس میشود که نامش را «فهم اخلاقی» میگذاریم.
- «فهم اخلاقی» دیوید گریبر از مشاغلی نام میبرد که صفت «مزخرف» دارد. این مشاغل، بی معنا هستند. هر چند درآمد خوبی دارند مانند استخدام شدن یک فرد برای اینکه صرفاً مشغول به نظر برسد. یا شغلی مانند فشار دادن کلید آسانسور یا کارهایی که دیگران مهم به نظر برسند مانند دربانی هتلها. در ایران زبالهگردی و بسیاری از دستفروشیها میتوانند مثالی برای این مشاغل مزخرف باشند. چرا این مشاغل، مزخرف هستند و بالاتر از این اساساً چرا حق واقعی کارگران در مشاغل غیر مزخرف هم داده نمیشود؟
حق واقعی چیست؟ آیا صرفاً همان است که در قرارداد رسمی بین کارگر و کارفرما قید شده است؟ آیا «درست بودن» قراردادها به معنای «خوب بودن» آنها برای کارگران است؟
میدانیم که مبنای درست بودن که توافق طرفین است با مبنای خوب بودن که یک نوع ارزشگذاری است تفاوت دارد و هر «درست»ی، لزوماً «خوب» نیست!
ارسطو میگوید: هر آنچه درست است، عادلانه است. بنابراین در «فهم اخلاقی» با مفهوم «عدالت» مواجه میشویم. اما نگاه دیگری میگوید که: خروجی عدالت، «سعادت» است. پس اینک با مفهوم «سعادت» روبهرو هستیم. در «فهم اخلاقی» میخواهیم تحلیل کنیم که مقولهی کار و کارگری چگونه به عدالت و سعادت نزدیک میشود و چقدر فاصله دارد؟ پس خطکش ما در اندازهگیری در اینجا مقولهی اخلاق و فلسفه آن است نه همانند فهم تبیینی، خطکش قانون و آییننامه و قرارداد رسمی!
چهار نگاه به مفهوم «سعادت» وجود دارد:
- تکلیفگرایی کانتی که خیر و خوبی را در انجام وظیفه و حسن نیت میداند.
- فایدهگرایی آمریکایی و غربی که بنا بر آن یک عمل تا آنجا که در جهت حصول و تولید بزرگترین خوشی و سعادت برای بزرگترین عده باشد درست و حق است. این نگاه امثال جان استوارت میل و جرمی بنتام است که عمدتاً سعادت را مساوی لذت قلمداد میکنند و دموکراسی برآمده از این منظومه را میستایند.
- فراطبیعتگرایی که سعادت اخروی را مد نظر دارند.
- کمالمحوری در تعریف سعادت: سعادت یعنی رسیدن به «کمال»! حال این کمال چیست؟ کمالگرایی را میتوان در سه سطح خرد، میانه و کلان تعریف کرد.
در سطح خرد با واحد تحلیل فرد و گروه، منظور عزت نفس و خودکارآمدی کارگر است.
آیا کار کارگر او را با عزت نفس مواجه میکند و او احساس کارآمدی دارد؟ به نظر نمیرسد اکثر کارهای کارگران مقوم عزت نفس و خود کارآمدی باشد. کارگر، مجبور به تحمل زیاد و درخواست اندک است.
در سطح میانه، پویایی سازمانی و جلوگیری از فرسودگی شغلی و عدم احساس «ازخودبیگانگی» و «ازجامعهبیگانگی» به قول ملوین سیمن مد نظر است.
در جلوگیری از فرسودگی شغلی گفته میشود که دو جنبه اهمیت دارد: سبک حل مسئله و کیفیت زندگی. آیا سبک حل مسائل کار و کارگری توأم با مشارکت و خواست و نظر کارگران است؟ آیا کیفیت زندگی یک کارگر با کارفرما نسبتی منطقی دارد؟ اینجا مقولهی «ارزش افزوده» دارای اهمیت است.در سطح کلان، احساس رضایت کارگر از بودن اجتماعیاش توأم با اعتماد به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی در جامعه و مشارکت اجتماعی مطرح است.
در این سه سطح تحلیل در «فهم اخلاقی» اگر سعادت و عدالت برای کارگر سنجش شود بسا کمتر از نیمی از حقوق واقعی کارگران به معنای عام در جهان و به معنای خاص به ویژه در ایران پرداخت میشود و این یک استثمار مضاعف است که انسانیت را به بند کشیده است.
حتی اگر شرایط مطلوبی را برای کارگران در «فهم تبیینی» قائل باشیم و فرضاً بگوییم که کارگران در زمان افت قیمتها یا رکود کار و فعالیت، باز هم از امنیت شغلی برخوردارند بنا به «فهم اخلاقی» همواره اکثر قریب به اتفاق کارگران از رسیدن به کمال و سعادت و عدالت محرومند!