فروپاشی اجتماعی: "خانه‌ی اندیشمندان" روی خط زلزله!

گفت‌وگوی پایگاه خبری ـ تحلیلی «دیده‌بان ایران» با احمد بخارایی درباره‌ی پس‌گیری ساختمان خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی از سوی شهرداری تهران | منتشرشده در ۱۸ تیر ۱۴۰۲

| نمایش گزارش |

یک قاعده‌ی درستی وجود دارد مبنی بر اینکه آنچه به زبان رانده می‌شود، تبدیل به یک رفتار می‌شود. بدین معنا که نوع گفتار هم به رفتارها جهت می‌دهد و هم ممکن است رفتار را خلق کند. اما آنچه شاهدش هستم و از سخنان رهبری هم استنتاج می‌شود، یک تفسیر غلطی است که از این قاعده معرفتی شکل گرفته است. این تصور غلط این است که  با وجود کارکرد ناقص و کمی که نظام سیاسی ما دارد، نوع تحلیل‌ها و گفتارهای تحلیل‌گران است که سوءتفاهم‌هایی را برای مردم و مخاطبان ایجاد می‌کند. بر اساس این تصور غلط توپ را در زمین نادرستی شوت می‌کنند و خودشان را در زیر ذره‌بین نقد قرار نمی‌دهند.

به همین دلیل مرتب این جملات تکرار می‌شود که کار دشمن، بی بصیرتان و ناآگاهان است. نمود و جلوه‌ی این نوع تفکر هم دوقطبی شدن جامعه است. به هر حال چه در داخل و چه در خارج و چه در بین شخصیت‌های آکادمیک و چه در مردم عادی، بخشی نسبت به شرایط موجود معترض هستند و با گوشت و پوست خودشان کمبودهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را حس می‌کنند. در قطب دیگر هم کسانی قرار دارند که متأسفانه مرید هستند، یعنی تحلیل ندارند و عاقلانه و نقادانه رفتار نمی‌کنند. آن‌ها از این منظر نگاه می‌کنند که باید مرید و مقلد باشند و از این رو آنچه از رأس گفته می‌شود را چشم و گوش‌بسته می‌پذیرند که این بدترین شرایطی است که یک جامعه می‌تواند به آن مبتلا شود.

در دوقطبی شدن، صدای طرفین به گوش هم نمی‌رسد و متأسفانه خروجی‌اش می‌شود خشونت و نزاع، می‌شود پررنگ و قوی شدن مسئله مردم علیه مردم. دوقطبی شدن جلوه‌ای از تفسیر نادرست رویدادها توسط عناصر داخل نظام سیاسی ایران است. بر این اساس خروجی این نوع تفکر همین می‌شود که از سوی نظام سیاسی، «بی‌بصیرتان» به داخلی و خارجی، دانشگاهی و غیردانشگاهی تقسیم می‌شوند. در نتیجه آن هم، مکان و تریبون‌ها تقسیم می‌شوند تا در خدمت بی‌بصیرتان قرار نگیرد. خانه‌ی اندیشمندان هم یک مصداق از همین تقسیم‌بندی‌هاست که بروز پیدا کرده است.

بر اساس تقسیم‌بندی‌های ناصحیحی که شکل می‌گیرد، یک عده معترض فعالیت خانه‌ی اندیشمندان می‌شوند در حالی که با شناختی که داریم، خانه‌ی اندیشمندان عمدتاً یک خط میانه داشته و بسیاری از کسانی که نقادان واقعی بودند، به آنجا راهی نداشتند. خانه‌ی اندیشمندان در چند سال گذشته میانه و کم‌حاشیه حرکت می‌کرد اما همان را هم برنتابیدند.

مشابه اتفاق خانه‌ی اندیشمندان، پیش‌تر برای انجمن جامعه‌شناسان هم رخ داد. آن‌قدر این انجمن را محدود کردند که تقریباً کارآیی آن‌چنانی ندارد. با این پیش‌فرض که تحلیل‌های افرادی که به خانه‌ی اندیشمندان می‌آیند، آدرس غلط دادن به مردم است و ممکن است نارضایتی مردم را تشدید کند، از این مجمع هم نتوانستند بگذرند. با چنین دیدگاهی تصور می‌کنند که جایگزین کردن حلقه‌ی مریدان خود مشکل را حل می‌کند.

واقعیت این است که شرایط تنگ و بسته مانع بسیاری از فعالیت‌ها می‌شود. مورد انجمن جامعه‌شناسی هم نشان‌دهنده‌ی این است که از سوی مدیریت کلان جامعه، شرایط دارد محدود و محدودتر می‌شود و یک شرایط شبه استبدادی شکل گرفته است. خروجی این وضعیت این است که بسیاری از فعالیت‌ها یا زیرزمینی می‌شود یا در نطفه خفه می‌شود اما این تحلیل‌ها در زیر پوست جامعه تجمیع می‌شود.

نیروی شبه استبدادی به ابزارهای مختلف متوسل می‌شود تا فعالیت‌ها را محدود کند.

نیروی شبه استبدادی به ابزارهای مختلف؛ از اخراج اساتید و ایجاد محدودیت‌ها تا تهدید متوسل می‌شود تا فعالیت‌ها را محدود کند. به شخصه سه بار از سوی وزارت اطلاعات فراخوانده شدم و تعهد گرفتند؛ مگر من نیروی سیاسی هستم؟ من تنها رخدادها را تحلیل می‌کنم. به خودشان هم گفتم که اگر مخالف تحلیل هستید، بفرمایید در منظر عام گفت‌وگو کنیم و نظراتم را تصحیح کنید. الآن گفت و گوی ما را با خارج از کشور محدود کرده‌اند و تریبون‌ها را یکی پس از دیگری از ما می‌گیرند. زمانی که زندگی طبیعی آدم‌ها را با تهدید مواجه کنند، افراد به سکوت مجبور می‌شوند اما این سکوت موقت است. فشار معیشت، یک روز به طغیان مردم منجر می‌شود. بنابراین صورت مسئله را می‌توانید به صورت موقت پاک کنید اما مسئله وجود دارد و زمانی به شکل بحرانی بروز پیدا می‌کند.

امروز بحث خانه‌ی اندیشمندان و به حاشیه راندن تحلیل‌گران است ولی همه‌ی این مسائل منجر به فلج کردن جامعه می‌شود. چنین جامعه‌ای نمی‌تواند به راحتی سرپا بایستد، مثل بدنی که فرسوده می‌شود دیگر به راحتی به شرایط عادی باز نمی‌گردد. معضلات و مشکلات ما بسیار فراتر از مباحث اقتصادی و سیاسی است، تار و پود اجتماعی دارد از هم گسسته می‌شود. ذهنیت خیلی از افراد یا محدود به مسائل سیاسی است یا اقتصادی ولی از دید اجتماعی که نگاه کنیم فاجعه عمیق‌تر است که خانه‌ی اندیشمندان نمونه کوچک و مختصر آن است.

نمی‌توانیم سیاه و سفید بنگریم و بگوییم یک واقعه صد در صد منفی است یا مثبت. روند اعتراضات یک زایش طبیعی داشت و روند مطالبه‌گری‌ها اثر خود را از این طریق گذاشت که بحث‌ها در داخل عناصر سیاسی و نظامی قوت گرفت؛ ما شاهد بروز اختلاف نظرات در داخل نظام سیاسی هستیم که بخشی در ظاهر جلوه‌گر می‌شود ولی در لایه پنهان نظام، بسیار جدی است.

طبیعی است در شرایط شبه استبدادی، مطالبه‌گری دیر به نتیجه می‌رسد. در زمان اعتراضات تحلیل‌هایی می‌شد مبنی بر اینکه نظام از بین می‌رود، اما همان زمان گفتیم که این تحلیل‌ها اصلاً واقع‌گرایانه نیست چرا که این نظام ریشه‌ی تاریخی و فرهنگی دارد و در یک روند تاریخی متولد شده است. چیزی که یک شبه پدید نیامده، یک شبه هم از بین نمی‌رود. بر این اساس آن وضعیت شبه استبدادی که عناصر فرهنگی، دینی، سیاسی، قدرت و ثروت در آن است، قطعا مقاوم است و اعتراض و مطالبات به سرعت به یک انقلاب ختم نمی‌شود. همه چیز دارد روند طبیعی خودش را طی می‌کند، هم مطالبات به جا بوده و اثر خودش را داشته و هم در داخل نظام سیاسی تضادها افزون شده است. در مجموع آینده خوبی را در پی خواهد داشت.