شطحیات اجتماعی (۳) | «نماز اجتماعی: نیمی از جامعه درگیر اعتیاد!»

پراکنده خواهم گفت زیرا زیاده منسجم گفته‌ایم و زیاد شنیده‌ نشده‌ایم!

پاییز هزار و چهارصد و یک

احمد بخارایی | جامعه‌شناس

ساعت از پنج صبح گذشته. پنجره‌ی اتاق نیمه‌باز است. با صدای اذان مسجد از خواب بیدار شده‌ام و دیگر خوابم نمی‌برد. سرم سنگین است … به مستند دیشب فکر می‌کنم: «هیچ‌کس منتظرت نیست»، کاری از مستندساز، محسن اسلام‌زاده که فعالیت‌های داوطلبانه‌ی سپیده علیزاده برای ترک اعتیاد زنان بی‌خانمان در جنوب تهران را به تصویر کشیده بود. دیشب دعوت شده‌بودم تا در اکران خصوصی ببینم. کارشان محشر بود و نیز دردآور. اشکم را درآورد با این‌که زیاد اهل گریه کردن نیستم. دست مریزاد. پس از این‌که از محل اکران بیرون آمدم از شدت درد و سرگیجه در خیابان تلو تلو می‌خوردم. داستان، روایت همان درد قدیمی بود: اعتیاد! اما این‌بار اعتیاد زنان کارتون‌خواب. پس از دیدن مستند «هیچ‌کس منتظرت نیست» از خودم خجالت کشیدم. می‌دانید چرا؟ از دیشب و حتی در خواب دارم به این فکر می‌کنم اگر خانم علیزاده‌ها که اینک مجوزش هم در حال ابطال است و کمکش نمی‌کنند و آقای اسلام‌زاده‌ها کارگردان و تهیه‌کننده‌ای که ۱۴۰ ساعت فیلم‌برداری را در یک و نیم ساعت مستند گنجانده‌بود این‌گونه انسان و دردمندند پس من که ادعای جامعه‌شناس بودن دارم چه و که هستم و چرا این‌قدر خواب؟! هنرمند چه‌قدر می‌تواند کارساز باشد به ویژه در این جامعه‌ی ما که برخی بدی‌ها و زشتی‌ها عادی شده‌اند و سینما و مستند و هنر، آینه‌ی انعکاس‌دهنده‌ی آن‌ها است. وقتی ارتکاب یک زشتی در یک جامعه، عادی و هنجار می‌شود تنها و تنها هنر یک هنرمند به ویژه یک سینماگر است که با انعکاس پلیدی‌های اجتماعی می‌تواند وجدان‌های خفته را تلنگر بزند. جای سینماگر به جرم دفاع از مردم و حمایت از قشرهای آسیب‌پذیر در زندان نیست! در آن مستند صحبت از میلیون‌ها انسان فراموش شده‌ بود، از معتادان و کارتون‌خواب‌ها این انسان‌های شریف! آنها مظلوم و قربانی‌اند و کجایند آن‌ها که ادعای اصلاح و درمان دارند؟ چه کسی جز سیاست‌گذاران، مسئولند و چرا میلیون‌ها انسان دردمند فراموش شده‌اند و این فراموشی نیز طی چهار دهه‌ی اخیر در همه‌ی دولت‌ها جریان داشته است؟ حداقل اگر پنج ذهن از میان اطرافیان این شش یا هفت میلیون معتاد درگیرشان باشد حدود نیمی از جمعیت ایران با آن و عوارضش پیوند خورده است. آیا تصور می‌شود اعتیاد یک امر فردی است؟ تردید نکنید که گسترش سرسام‌آور اعتیاد محصول و پی‌آمد نظام حکم‌رانی است که وعده‌ها می‌دهد اما عمل نمی‌کند. نه آن که نداند یا نخواهد بل‌که نمی‌تواند: «تکلیف ما لا یُطاق» یعنی باری که توان تحملش را ندارد. از این نظام چیزهایی می‌خواهیم که نمی‌تواند یعنی امکان تحققش را ندارد نه آن‌که امکان مالی بلکه امکان فکری، برنامه‌ریزی، سازمانی و …! چرا ندارد؟ زیرا آشفته است یعنی برای کار سازمانی و این‌جهانی آفریده نشده است و نمی‌تواند به جامعه نظم دهد و دست خودش هم نیست اما تصور می‌کند می‌تواند. نمی‌توان هم ایدئولوژیک فکر کرد و پای خدا را برای توجیه کاستی‌ها به صحنه باز کرد و هم این‌که پا را روی زمین جامعه گذاشت و واقعیت عریان را فارغ از ایدئولوژی مشاهده و فهم کرد و کار درمان را به متخصصش سپرد! این دو رویکرد با هم گاه در تعارضند. افراد مندرج در سیاست و برنامه‌ریزی در جامعه‌ی ما اهل درد و نیز خوبند اما این‌کاره نیستند. لایه‌های تو در توی رانت و تعصب دینی، این اجازه را به این‌ها نمی‌دهد و این می‌شود که فقط در یک زشتی اجتماعی در کنار ناملایمات عمیق دیگر مانند افسردگی و خودکشی و فرار از کشور، طی سال‌ها با روند صعودی و دردآور معتادان و بی‌خانمان‌ها مواجهیم و با دیدن صحنه‌ها شرم و درد وجودمان را فرا می‌گیرد … نمی‌دانم و نمی‌توانم شدت و گستردگی دردم را روی کاغذ آورم … وقتی دیشب از سالن اکران خصوصی خارج شدم و در میدان ولی‌عصر تهران صف گارد ضد شورش (بخوانید: ضد اعتراض) را دیدم لحظاتی ایستادم و با خود فکر کردم: مگر این جوانان و این مردم معترض دردشان بسیار فراتر از مرگ مظلومانه‌ی مهسا امینی نیست و مگر این‌گونه رخ‌دادها قطره‌ای از دریای زشتی‌ها که اعتیاد بخشی از آن است نیست؟! برادر و خواهر ارزشی، من نیز از شما هستم. لطفا لحظه‌ای اندیشه کنید مسئول افزایش نرخ پلیدی‌ها و آسیب‌های اجتماعی نظیر اعتیاد و خودکشی و افسردگی و فساد و ده‌ها مورد دیگر کیست و چرا؟ مگر می‌توان در دل سرمایی که در راه است کارتن‌خوابی را دید که در بیابان جنوب تهران یا دیگر شهرها از شدت سرما به خود می‌پیچد و می‌لرزد و چهره‌ای ملتمس دارد و ما در رخت‌خواب گرم خود از خدا بگوییم؟ دین‌داری بدون وجدان چه معنایی دارد؟ نه فقط دین‌خویان، هر سیاست‌مداری در شرق و غرب که ادعای اصلاح جامعه‌ی ایران را دارد قبل از هر چیز و قبل از هر شعار زیبای سیاسی باید یه این پرسش پاسخ دهد که «شکاف طبقاتی چه عوارضی دارد و ناملایمات اجتماعی و قشرهای آسیب‌پذیر چه هستند و چه باید بشوند؟!» کسی که اینک برای شما دارد می‌نویسد بیش از چهل سال در پشت و جلوی صحنه بوده‌است … دیگر نمی‌توانم بنویسم … هم‌چنان به مستند دیشب فکر می‌کنم و سرگیجه دارم … حالم خوب نیست …