شطحیات اجتماعی (۲) | «لات کوچه‌های بی‌رهگذر!»

پراکنده خواهم گفت زیرا زیاده، منسجم گفته‌ایم و زیاد، شنیده‌ نشده‌ایم!
پاییز هزار و چهارصد و یک
🖋 احمد بخارایی | جامعه‌شناس
پرسیدم: چرا این یکی دو ماه این‌چنین شد؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت: واقعا نمیدونی چرا؟ خیلی خوابی!
نگاهش کردم و گفتم: فکر نمی‌کردم این‌طوری بشه. ای بابا، این همه فریاد و خروش به جایی نمی‌رسه.
پرسید: چرا؟
گفتم: طرف مقابل زورش زیاده و فعلا در کوچه‌های کم رهگذر، با گلوله و باتون در مقابل تن‌های بی‌سپر و پراکنده، قد علم کرده.
پرسید: فکر می‌کنی این مردم تنها می‌مونن؟
پاسخ دادم: نمی‌دونم!
گفت: بالاخره این فریادا و اعتراضا در داخل، زمینه‌سازه.
پرسیدم: زمینه‌ساز چی؟
گفت: اگه از بیرون کمک بشن میشه امیدی به اصلاحات داشت.
پرسیدم: بعضی جامعه‌شناسا میگن: «اصلاحات ساختاری». این یعنی چی؟
گفت: «اصلاحات ساختاری» که بی‌معناس، چرا که اگه ساختارها بخوان تغییر کنن که دیگه «اصلاحات» نام نداره، میشه جا‌به‌جایی! مثلن در قانون اساسی و نظام حقوقی بیان و ابتدا کلمه «قانون» رو قرار بدن و بعد از اون بنویسن: «شرع»، یعنی اونچه که الان هست رو تغییر بدن و جا‌به‌جا کنن. حالا این اگه بخواد عملی بشه یعنی این‌که اصل ۱۱۰ قانون اساسی هم به حاشیه میره و اختیارات ولی فقیه هم ۱۸۰ درجه تغییر می‌کنه و شاید داستان ولایت فقیه بی‌معنا بشه.
پرسیدم: پس اگه از بیرون کمک بشن چه اتفاقی ممکنه بیفته؟
گفت: شاید بشه گفت: «اصلاحات اساسی» و اگه این حکومت هم گوش سنگینش، سنگین‌تر بشه اونوقت دیگه اصلاحات هم بی‌معنا میشه.
پرسیدم: منظورت؟
گفت: اول، شورش و شاید بعدش سرنگونی.
پرسیدم: فکر نمی‌کنی با وجود این همه افراد مذهبی، پس از رفتن این حکومت و اومدن حکومت بعدی از طرف مذهبیا به جامعه هزینه تحمیل بشه و باز هم دوباره شاهد بحثا و اختلاف نظرا و مخالفتا و بکش بکشا باشیم؟
گفت: شاید.
از او پرسیدم: نیروهای بیرونی برا کمک به داخل فکر می‌کنی چیکار می‌تونن بکنن؟
گفت: شاید تحریم بیشتر، شاید تحدید سفارت‌خونه‌های ایرونی، شاید تهدید بیش‌تر، شاید...
لحظاتی با سکوت و تردید بین ما سپری شد ...
با خود فکر کردم چرا بی‌عدالتی که شعار نخستین انقلاب ۵۷ بود با تهدید و تحدید مواجه شده و چرا چشمان صاحبان قدرت بر روی بی‌عدالتی و تبعیض بسته شده و چرا فرمانده سپاه، غیر مستقیم مردم را تهدید به برخورد جدی‌تر و خشونت‌بارتر می‌کند؟ مگر این مردم که میلیون‌ها نفرشان در خارج هستند و احساس دل‌تنگی می‌کنند و ده‌ها میلیون هم در داخل به دنبال یک زندگی معمولی هستند چه می‌خواهند؟!
«برای دانشجویان سابقم که فارغ‌التحصیل شدند و اکنون بیکارند و برخی ازدواج کرده‌اند و فشار مخارج زندگی کمرشان را شکسته و در غم به سر می‌برند و گاه به خودکشی فکر می‌کنند.»