«دوقطبی‌سازی‌های حاکمیت، جامعه را به سمت خشونت‌ورزی سوق می‌دهد/ تنگ کردن فضا به طغیان اجتماعی منجر خواهد شد!»

| گفت‌وگوی پایگاه خبری تحلیلی رویداد۲۴ با احمد بخارایی درباره‌ی رویارویی مردم باهم بر سر ارزش‌های حاکمیت سیاسی | منتشرشده در ۳۰ تیر ۱۴۰۱

 | نمایش گزارش |

 خبر رسید که یکی از زنان (سپیده رشنو) که تذکر گرفته بود، به اتهام هتاکی به زن محجبه بازداشت شده است و از اینجا به بعد تقابل در میان لایه‌های اجتماعی بیشتر شد؛ تا آنجا که احمد عبداللهی دبیر ستاد امر به معروف اصفهان در واکنشی توهین‌آمیز در صفحه توییتر خود نوشت: «در فیلم منتشر شده دیدیم یک خانم بدزبان اقدام به فیلم گرفتن از یک خانم محجبه کرده، به او فحاشی و نهایتا او را از اتوبوس بیرون می‌کند! یکی از آثار همزیستی با سگ ابتلا به بیماری‌های مشترک از جمله هاری است که متاسفانه برخی الان در این مرحله هستندو باید مواظب حمله آن‌ها بود.»

رئیس سازمان تبلیغات اسلامی نیز از دختر محجبه تقدیر کرد و او را مسئولیت‌پذیر و غیرتمند خواند. او نوشت: «گویی عمده افراد برای تمام کردن غائله سعی می‌کنند تا خانم محجبه را به بیرون هدایت کنند و ماجرا جمع شود که باید از آنان تشکر کرد. حتما تا پایان یافتن و برخورد قانونی پلیس با خانم وقیح و هتاک مساله را از مراجع قضایی و انتظامی پیگیری جدی خواهم کرد!»

به گزارش رویداد۲۴ تقابل میان دو گروهی که معتقد به آزادی انتخاب پوشش هستند و معتقدان به حجاب اجباری این روز‌ها به اوج خود رسیده است. همزمان با فشار‌ها نسبت به پوشش شهروندان و به‌ویژه زنان، آنقدر افزایش یافته که برخی جامعه‌شناسان نسبت به پیامدهای هشدار داده‌اند. از جمله دکتر احمد بخارایی مدیرگروه جامعه‌شناسی سیاسی در انجمن جامعه‌شناسی ایران و استاد دانشگاه که به رویداد۲۴ می‌گوید: اساسا خود موضوع سختگیری نسبت به حجاب از شاخصه‌های دوقطبی‌سازی اجتماعی است و تبعات آن بزرگتر از چیزی است که حاکمیت تصور می‌کند.

بخارایی در توضیح ایده خود می‌گوید: به واژه «دوقطبی» توجه کنید؛ این «ترم» از حوزه روانشناسی به امانت گرفته شده است و به اختلال دوقطبی «افسردگی-شیدایی» اشاره دارد. اختلال دوقطبی در روان‌شناسی به دو حالت متعارض و آشتی‌ناپذیر در خلقیات فردی که دچار اختلال است اشاره دارد. از نگاه جامعه‌شناختی هم ارتباط تنگاتنگی میان اختلالات فردی و اختلالات اجتماعی وجود دارد دوقطبی‌سازی اجتماعی به ویژه در جامعه ما حکایت از وجود ساختار‌های بیمار دارد که این ساختار‌ها نقشی تعیین‌کننده بر روح و روان افراد دارند.

او می‌گوید: در یک جامعه کم و بیش سالم، اختلالات فردی عمدتا جنبه روانشناختی دارند و روانشناسان می‌توانند نقش پررنگی را در جهت کنترل رفتار افراد ایفا کنند، اما در جوامعی مانند ایران که مسائل و مشکلات جنبه بیرونی نسبت به افراد دارد، اختلالات اجتماعی یا دوقطبی شدن اجتماعی رخ می‌دهد که خیلی شبیه به اختلال دوقطبی در روانشناسی است، دوقطبی در روانشناسی به معنای افسردگی در فرد یا شیدایی در اوست که باعث نوسان‌های خلقی شدید در او می‌شود.

ارتباط قطب‌های اجتماعی به تعارض و ستیز رسیده است

به گفته این جامعه‌شناس، در اختلالات دوقطبی فرد، گاهی «تمایل» خود را از دست داده و گاه احساس آشفتگی دارد. اگر همین دو حالت را «ترجمه اجتماعی» کنیم، به این موضوع می‌رسیم که از دست دادن تمایل در سطح وسیع آن تبدیل به «بی‌تفاوتی اجتماعی» می‌شود و احساس آشفتگی و اضطراب در ابعاد اجتماعی آن تبدیل به ناامیدی نسبت به آینده می‌شود که ناشی از آشفتگی و اضطراب اجتماعی است، این مساله نشان می‌دهد که در جامعه ما ارتباطی تنگاتنگ میان اختلالات فردی و اجتماعی وجود دارد.

بخارایی می‌گوید: با توجه به این ارتباط مشخص می‌شود در جامعه ما که مسائل جنبه ساختاری دارد و اختلالات روانی بیشتر تحت تاثیر عوامل بیرونی، کم کارکردی ساختار‌ها و آشفتگی و پراکندگی میان نهاد‌هاست، به همین دلیل در جامعه ما روانشناسان و مشاوران نمی‌توانند نقش زیادی ایفا کنند و نقش آن‌ها کوتاه مدت و کم‌اثر است.

او می‌گوید: به این وضعیت دو قطبی در جامعه چه بگوییم «دوقطبی اجتماعی» و چه بگوییم «ستیز و تعارض اجتماعی» باید به این نکته توجه کرد که در این حالت دو طرف نمی‌توانند با یکدیگر تعامل و گفتگو کرده و تفاهم و تعامل دیالکتیکی داشته باشند، در نتیجه ارتباط دو گروه به تعارض، ستیز، جدل و خصومت می‌رسد.

حجاب یکی از ابعاد دوقطبی‌شدن جامعه است

مدیرگروه جامعه شناسی سیاسی انجمن جامعه‌شناسی ایران با بیان اینکه «حجاب» تنها یکی از ابعاد دوقطبی‌شدن جامعه است و اشکال متعددی دارد، می‌گوید: دوقطبی شدن تنها در یک مقوله اجتماعی مانند حجاب که ریشه در فرهنگ دارد جلوه نمی‌کند، به این معنی که می‌گویند دوقطبی‌سازی اجتماعی ریشه در «خرده نظام سیاسی» دارد، خرده نظام سیاسی به عنوان مدیریت کلان جامعه به عنوان سیاست‌گذاران اصلی جامعه. این دوقطبی‌ها از خرده نظام سیاسی به حوزه اجتماعی و بعد از آن به حوزه اقتصادی نشت می‌کند و در حوزه فرهنگی نیز مرتبا بازتولید می‌شود.

«برچسب‌زنی» و «شایعه‌پراکنی» در جدال قطبی‌های سیاسی

او توضیح می‌دهد: انتخابات مختلف در کشور را در نظر بگیرید. نوع انتخابات، معیار بارز برای ارزیابی توسعه سیاسی در همه جوامع است. در ایران شکاف‌های سیاسی و دوقطبی شدن در زمان انتخابات منجر به این می‌شود که کاندیدا‌ها تنها از میان دو گروه صاحب قدرت باشند و سایر گروه‌های سیاسی به حاشیه رانده می‌شوند و دیالوگ‌های انتخاباتی نیز در واقع نوعی ستیز و حذف پرهزینه رقیب از صحنه است. یکی از تکنیک‌هایی که در دوقطبی‌سازی گسترش می‌یابد «برچسب‌زنی» و «شایعه‌پراکنی» است که معمولا بسیار انجام می‌شود.

بخارایی ادامه می‌دهد: اگر در جریان انتخابات به کامنت‌هایی که زیر مطالب رسانه‌ها گذاشته می‌شود نگاه کنید متوجه این فضای دوقطبی در جامعه می‌شوید؛ همه یکدیگر را رد می‌کنند، اما همراه با اهانت. اما واقعا در این کامنت‌ها چه میزان استدلال و آگاهی وجود دارد؟ این رفتار‌ها درباره همه موضوعات وجود دارد؛ چه مسائل اجتماعی و فرهنگی مانند حجاب یا مسائل سیاسی و حتی در مواجهه با بسیاری از پست‌های منتشر شده در فضای مجازی و به صورت کامنت‌های ستیزجویانه در مراودات جهان مجازی.

او می‌گوید: حجاب بحثی فرهنگی و اجتماعی و محل برخورد دو خرده‌نظام اجتماعی است که یک سری موافق صد در صد آن و گروهی دیگر مخالف صد در صد آن هستند، در این وضعیت مشخص نیست که گروه خاکستری که حرف و استدلال دارند کجا هستند؟ در این شرایط دو طرف به سوی یکدیگر مشت پرتاب می‌کنند به جای اینکه با یکدیگر گفتگو کنند.

این استاد دانشگاه اضافه می‌کند: در چنین وضعیتی شاهد دیکتاتوری رسانه‌ای هستید. در واقع باید گفت ماجرای امروز حجاب در جامعه حلقه‌ای است از یک زنجیره است که شاخص‌ها و مصادیق دوقطبی‌سازی اجتماعی را در خود دارد مانند: «یا بمان یا برو»، «یا تظاهر کن یا حذف شو»، «یا حرف نزن یا حرفی بزن که ما می‌پسندیم»، «یا به ما بپیوند یا منزوی شو»، «یا تن به قاعده بازی در بازار فسادآلود بده یا شکست بخور» و ...!

به گفته این جامعه‌شناس، شکاف یا دوقطبی‌سازی در بعد «اقتصادی» نیز وجود دارد به این معنی که عده‌ای بنا به دلایل متفاوت و متکثر به منابع مالی و حقوقی که از منافع آن‌ها دفاع کند دسترسی آسان دارند. نزدیکی به قدرت، رانت یا تظاهر به ایدئولوژی‌گرایی هر یک می‌تواند عامل این دسترسی باشد. در مقابل عده‌ای دیگر یا دسترسی ندارند به این منابع یا اینکه دسترسی دشواری دارند که باعث شکاف طبقاتی و دوقطبی‌سازی اقتصادی می‌شود.

بخارایی می‌گوید: دوقطبی‌سازی «فرهنگی» در امروز ما نیز ریشه تاریخی دارد از زمان پیامبر اسلام که داستان دو قوم بنی‌هاشم و بنی‌امیه یا مهاجران و انصار وجود داشت و نخبگانی مانند پیامبر سعی می‌کردند بین این دو تعامل و تفاهم ایجاد کنند. این مساله تا امروز ادامه یافته که یک ایدئولوژی شیعه‌گری با یک تفسیر خاصی از این موضوع در همه جا خود را نشان داده است؛ از جمله در موضوع حجاب. باید این موضوع بررسی شود که آیا چادر سیاه ریشه در صدر اسلام دارد یا خیر؟ و از چه زمانی وارد تفاسیر شیعه شد؟

این جامعه‌شناس می‌گوید: در واقع در بحث حجاب دو قطب مخالف وجود دارد، یک سنتی‌گرایی افراطی و یک مدرنیزم افراطی که هیچیک حرف یکدیگر را نمی‌شنود و در نتیجه نمی‌فهمند. یکی به دیگری برچسب دشمن، اهریمن و نفوذی می‌زند و دیگری هم به طرف مقابل برچسب نافهمی و بی‌شعوری. این شرایط باب گفتگو را می‌بندد که برای یک جامعه فاجعه است.

مدیرگروه جامعه‌شناسی سیاسی انجمن جامعه‌شناسی ایران، می‌گوید: دوقطبی‌سازی جامعه در ابعاد «اجتماعی» منجر به شکل‌گیری گروه‌های برخوردار از منابع و گروه‌های فاقد برخورداری می‌شود و البته طیف‌گونه است. اما در موضوع «حجاب»، در یک سر این طیف، آن سنت‌گرایان افراطی هستند که می‌گویند همه باید مثل ما چادر سرشان کنند. به این می‌گویند «دوقطبی‌سازی»، به این معنی که افرادی از هر دو طیف فکری که دردو سر قطب حاضر شده‌اند به صورت هیجانی و افراطی همراه با اهانت با دیگری برخورد می‌کنند و هر دو هم از واژه «باید» استفاده می‌کنند، اما یکی «باید آشکار» و دیگری «باید پنهان». نکته آن است که در دوجانبه شدن، تعامل می‌تواند وجود داشته باشد، مساله‌ای که در همه جوامع وجود دارد و به دلیل تفاوت میان دو گروه مختلف است.

حاکمیت به جای حمایت از همه گروه‌ها یک قطب اجتماعی را فربه کرده است

او می‌گوید: وقتی به عنوان جامعه‌شناس به جامعه می‌نگرم متوجه می‌شوم که این دوقطبی‌سازی رو به افزایش است و مردم در حال متراکم شدن در دو سر این طیف در دوقطب هستند. اینگونه نیست که افرادی با تفکر به ظاهر مدرن‌تر لزوما خیلی منطقی‌تر فکر کنند، زیرا جامعه ما آگاهی بخش نبوده و در آن طبقه متوسط و روشنفکر رو به کاهش و لاغر شدن است. در چنین جامعه‌ای قشر دانشگاهی، روشنفکر و اهل رسانه و هنر برای هیچ‌یک از دو طرف آگاهی‌بخشی کافی را نداشته‌اند. وقتی در جامعه‌ای طبقه متوسط و روشنفکر ضعیف شود تفکر مدرن افراد هم توام با آگاهی نیست، زیرا افرادی که آگاهی بخشی کنند ضعیف شده‌اند.

به باور این استاد دانشگاه وجود دو قطب در یک جامعه درست نیست بلکه جامعه‌ای موفق است که مردم آن خاکستری بیندیشند و رفتار کنند، زیرا تفکر سیاه و سفید در جامعه راه به جایی نبرده و به ستیز و تناقض ختم می‌شود. تناقض به معنای آشتی‌ناپذیری میان دو قطب است که نهایتا یک گروه را وادار می‌کند گروه دیگر را حذف کند.

به گفته بخارایی حاکمیت، این فضای دوقطبی را تشدید کرده است، زیرا اصرار دارد که همه مردم زیر چتر یک ایدئولوژی و یک تفسیر از شیعه‌گری یا یک تفسیر از حکومت اسلامی جمع شوند. در واقع حاکمیت، یک قطب را به نفع خود فربه کرده و سیاهی‌لشکر برای خود جمع می‌کند درحالیکه این رفتار برای یک جامعه آسیب‌رسان است. این خوب نیست به جای اینکه گروه‌های اجتماعی که باید بتوانند فارغ از قدرت و سیاست‌زدگی با یکدیگر گفتگو کنند یک قطب زیر چتر حمایت سیاسی قرار بگیرد. به همین دلیل هم امروز می‌گوییم صحنه نزاع سیاسی به صحنه مردم علیه مردم تبدیل شده است.

مردم علیه مردم به صحنه آمده‌اند

وی ادامه می‌دهد: بنابراین تفاوت است میان «دوقطبی شدن» و «دوقطبی‌سازی» که متاسفانه در گفتگو‌های اخیر در خارج و داخل به تمایز این دو مفهوم توجه نمی‌شود. بسا «دوقطبی شدن»، محصول روند طبیعی جوامع باشد مانند تعارض میان دو فرد کاتولیک و پروتستان یا تعارض منافع کارگران و سرمایه‌داران، اما «دو قطبی‌سازی» محصول سیاست‌های تدوینی و اجرایی حاکمیت است که مردم را علیه مردم در خیابان قرار دهد و از جمع مردمان به نفع قدرت خود برای تداوم حاکمیت استفاده کند. این گونه است که می‌گوییم امروز مردم علیه مردم به صحنه آمده‌اند.

تهمت‌زدن به نام دین، توجیه وسیله برای هدف است

وی اضافه می‌کند: ۳ سال پیش در جلسه‌ای هشدار دادم که جامعه به سمت دوقطبی شدن افراطی و تشدید جریان مردم علیه مردم حرکت می‌کند. امروز هم نسبت به پیامد‌های آینده ادامه این رفتار‌ها هشدار می‌دهم. منتظر چهار پیامد باشید: نخستین پیامد این دوقطبی‌سازی آن است که «ابزار» به جای «اهداف» بیش از پیش اصالت می‌یابند یعنی هدف، وسیله را توجیه می‌کند و توجه مردم به استفاده از هر ابزار و وسیله‌ای برای رسیدن به هدف سوق پیدا می‌کنند.

بخارایی می‌افزاید: در جامعه‌شناسی انحرافات اجتماعی، این حالت یکی از انواع چهارگانه انحرافات است یعنی استفاده از هر وسیله‌ای در راه هدف توجیه و مقبول می‌شود. این توجیه و ابزار‌سالاری، دیکتاتوری را تقویت می‌کند. «اصالت وسیله» مساله‌ای است که در دین اسلام مذموم شمرده‌شده و رفتار در این راستا رفتاری ضد دین و فرهنگ است؛ بنابراین جامعه مذهبی به سمتی می‌رود که نقض غرض است و در جهت مخالف آن چیزی است که دین می‌خواهد.

این جامعه‌شناس توضیح می‌دهد: یکی از مهم‌ترین جلوه‌های «اصالت ابزار»، همان «برچسب» و تهمت زدن است رفتاری که باز هم در دین رسمی این مرز و بوم ممنوع است، اما این رفتار‌ها ضد همین رفتار دینی است در حالیکه افرادی دست به تهمت می‌زنند که توجیه‌شان تقویت و گسترش دین است. آن‌ها که فکر می‌کنند اینگونه اجبار به حجاب و اصرار به اینکه همه زیر یک چتر و تفسیر از ایدئولوژی باشند باید آگاه باشند که نقض غرض کرده و ضد هدف خود حرکت می‌کنند.

او می‌افزاید: پیامد دوم «دو قطبی‌سازی» آن است که افراد دارای تفکر خاکستری یا همان طبقه متوسط و روشنفکر به حاشیه رانده شده و ساکت و صرفا ناظر می‌شوند. بدون این گروه‌ها، جامعه نیز تبدیل به صحنه ستیز دو قطب می‌شود که در آن ناآگاهی و هیجان موج می‌زند. در رسانه‌ها چه داخل و چه خارج افرادی پررنگ می‌شوند که خودشان متعلق به همان قطب افراطی هستند.

سقوط اخلاق اجتماعی پیامد دوقطبی‌سازی

به گفته بخارایی، پیامد سوم این شرایط نیز سقوط «اخلاق اجتماعی» است. اخلاق اجتماعی نه تنها رابطه انسان با انسان که رابطه انسان با حیوان و انسان با محیط‌زیست را تعریف می‌کند. اخلاق اجتماعی نیاز همه جوامع در آینده‌ای است که از جهات گوناگون، تهدید می‌شوند. اگر اخلاق اجتماعی در جوامع تقویت نشود، انسان، گرگ انسان می‌شود!

بخارایی می‌گوید: پیامد چهارم این دوقطبی‌سازی، دلزدگی و سرخوردگی جامعه است، جامعه دلزده نهایتا دچار فروپاشی اجتماعی می‌شود. این مانند یک بدن است که سیستم اعصابش مختل شده و مغز دارای کارکرد لازم نیست. وقتی جامعه‌ای با فروپاشی اجتماعی مواجه می‌شود نمی‌تواند به آسانی درمان شود و ما اینک در یک مسیر سرازیری و نزول قرار داریم که با شتاب به سمت فروپاشی اجتماعی در حرکت هستیم و بازگشت به عقب و ثبات اجتماعی، سخت و سخت‌تر می‌شود.

دوقطبی‌سازی‌های حاکمیت، مردم را به سمت استفاده از سلاح سوق می‌دهد

او می‌گوید: وقتی صحنه تعاملات اجتماعی قفل شود و مردم علیه یکدیگر سنگربندی کنند، ستیز و خشونت تشدید می‌شود. این تعارضات تنها به بحث حجاب هم خلاصه نمی‌شود بلکه می‌تواند در تعارض بین اقوام جلوه‌گر شود. از کجا معلوم قوم‌گرایی تبدیل به حس و هیجان خاصی نشود؟ آیا تضمینی هست که این تعارضات تبدیل به صحنه‌های خشونت‌بار در کشور نشود؟ وقتی نظام سیاسی عرصه را بر مردم تنگ و تنگ‌تر می‌کند ممکن است به صورت ناخواسته مردم را به این سمت سوق دهد که برای حمایت از خود مجهز به سلاح شوند بنابراین اگر در آینده مشاهده کردید که استفاده از سلاح به تدریج بیشتر شده‌، آگاه باشید که یکی از برون‌داد‌های همین دوقطبی‌سازی است و در آن زمان چه کسی پاسخگو خواهد بود؟

بخارایی عنوان می‌کند: وقتی در فضای دوقطبی افراد نتوانند با یکدیگر گفتگو و تعامل کنند خروجی‌های مختلفی دارد. یکی فرار یا مهاجرت می‌کند، دیگری خودکشی و فرد دیگری هم منزوی شده و با اعتیاد سرگرم می‌شود. دیگری هم طغیان می‌کند. طغیان انواع مختلف دارد و تاسف‌آور است شرایط جامعه‌ای که طغیان‌ها یا همان جنبش‌های آن سامان‌مند نشوند. جنبش‌ها برای جامعه خوب و سوپاپ اطمینانی برای نظام‌های سیاسی هستند، اما اگر نگذارند جنبش شکل بگیرد و فضا تنگ شود، تبدیل به طغیان گروه‌های کوچک‌تر و حتی زیرزمینی می‌شود یا اینکه تبدیل به طغیان فردی می‌شود که فرد در دفاع از خودش دست به سلاح زده و مرتکب قتل و خشونت شود. این هشدار‌ها باید توسط حاکمیت جدی گرفته شوند تا شاید فکری برای بهبود شرایط موجود شود.

پربازدیدها

قانون عفاف و حجاب: تحقیر زنان!

چند موضوع بی‌ربط: بخندیم یا بگرییم؟!

سوریه: فعلاً سکوت …!

پزشکیان مات!

آقای پزشکیان استعفا دهید اگر …!