شروط ضمن عقد، زن و مرد را وارد بازی باخت ـ باخت میکند!
| متن گفتوگوی روزنامهی شرق با #احمد_بخارایی دربارهی شروط ضمن عقد | منتشر شده در روزنامهی شرق ۱۷ فروردین ۱۴۰۱، شمارهی ۴۲۵۰
هر پدیده در سه سطح خرد، میانه و کلان قابل تحلیل است که در بحث #شروط_ضمن_عقد، کنشگری و چالشهای #زن و #مرد در این مرحله نخست عقد و نیز فرازوفرودهای بعدیاش در جدایی و تحقق شروط اولیه جزء بخش خرد آن محسوب میشود اما بخش میانی فراتر از فعالیتهای شخصی زن و مرد است و رابطه بین چند فرد را در نظر دارد که ممکن است اثراتش تا قرنها تداوم داشته باشد و آن موضوع انحطاط #خانواده و اثراتش در فرزندان است اما کمی که جلوتر میرویم میبینیم پای نهاد قانونگذار هم به صحنه باز میشود، چون در سادهترین بخش این موضوع در شروط ضمن عقد و اختلاف بین زن و مرد در آخر گفته میشود تشخیص با دادگاه خانواده است، با این روند ما کمکم به تحلیل کلان نزدیک میشویم. توجه کنید که همه سطوح به هم وابسته است، به سطح تحلیل کلان که وارد میشویم و حتی یک پدیده کوچک مثل شروط ضمن عقد را که مورد کنکاش قرار میدهیم، میبینیم که ریشه در نظام حاکمیتی دارد.
همچنین در سطح کلان نگاه #ایدئولوژیک که مرد در آن تعریف شده، در کنارش، #مردسالاری، تعدد زوجات و مسائل دیگر هم تعریف شده است که کاملا میتواند به بخشهای کوچکتر بغلتد و نزدیک شود؛ مثل شروط ضمن عقد و پرداخت #مهریه که سطح خرد آن پدیده محسوب میشود و زن، تصور میکند که از دام مردسالاری رهایی مییابد اما تصوری ناصحیح است.
توجه کنید اگر زنی از مرد وکالت بلاعزل طلاق بگیرد و بعد از طلاق نیمی از دارایی مرد را بخواهد به خود اختصاص دهد، شرطش این است که دادگاه تشخیص دهد که این زن سوءاخلاق ندارد و اگر مرد اعلام کند زنش بداخلاق بوده، در این شرایط مرجع تشخیص در این شرایط چگونه این موضوع را تشخیص میدهد؟ در یک نظام مردسالار، استاندارد اخلاق چیست؟ طبیعی است آن را نظام ایدئولوژیک تعریف کرده است؛ بنابراین اغلب قوانین کاملا فرمالیستی و ظاهری است. در این شرایط اگر زن بدون اذن شوهرش جایی رفته، میتواند توسط قاضی، بداخلاقی تفسیر شود. در کنار این موضوع در نظر بگیرید هرچهقدر عناصر فرهنگی ما با هم همپوشانی نداشته باشند و مکمل هم نباشند، یک نوع تضاد آشتیناپذیر بین این عناصر به وجود میآید، مرد در قرن ۲۱ از یک طرف باید آگاهانه و متناسب با زمانه رفتار کند و از طرف دیگر درگیر سنتهای تحمیلی است که در این شرایط اولین قربانی خودش خواهد بود، در کنارش هم به دلیل شرایط خاص فرهنگی چون زن حمایت اجتماعی و مالی ندارد، از ترس آینده مهریهای برای خود در نظر میگیرد و شاید مرد را به دلیل بدهی مهریه به زندان هم بیندازد که در این چالش همه قربانیهایی هستند که به بازی باخت باخت وارد شدهاند و میبینیم که آنچه از این شروط ضمن عقد بیرون میآید، جز کینهورزی و تخریب خانواده چیزی نخواهد بود و همهی اینها برمیگردد به اینکه ما تکامل فرهنگی پیدا نکردهایم.
در رابطه با ماجرای چشم و همچشمی برای افزایش میزان مهریه زوجات، شما به پدیده دیگری شبیه به این یعنی به عملهای زیبایی نگاه کنید که آمارش در ایران هم بسیار بالاست، این پدیده هم به موضوع چشم و همچشمی برمیگردد که نشان از آن دارد که تمام پدیدهها کاملا به هم ارتباط دارد؛ درواقع اغلب زنان برای ظاهر و اینکه به چشم مردان بیایند دست به چنین کاری میزنند، در کنار آن هم ماجرای مهریه که گاه به دلیل ظاهربینی و چشم و همچشمی اتفاق میافتد، همه اینها ارتباط تنگاتنگی باهم دارند که امکان تحلیل آنها وجود دارد.