«وازکتومی» رژیم‌های ایدئولوژیک: روسیه ـ ایران

| احمد بخارایی، جامعه‌شناس

۱ـ گفته شد که اسلاوُی ژیژک، فیلسوف هفتاد‌و‌سه‌ساله‌ی اسلوونیایی در دفاع از اوکراینی‌ها برای مقاومت‌شان در مقابل هجوم گسترده‌ی این روزهای روسیه گفته است که: روسیه باید از سوی نظام جهانی «اخته» شود!

۲ـ «اخته‌سازی» (castration) یا حذف بیضه‌ها موجب از بین رفتن خصوصیات مردانه می‌شود و در حیوانات به منظور کاهش میزان شرارت و افزایش فرمان‌بری و در ضمن به قصد جلوگیری از زاد ‌و ‌ولد و نیز گاهی به منظور بهره‌برداری از مردان خدمت‌گذار در اندرونی (حرم‌سرا) صورت پذیرفته است. «اخته‌سازی» در یک روند «حذفی» و تقابلی صورت می‌پذیرد حال آن‌که به روش دیگری می‌توان از تداوم نسلی جلوگیری کرد که به جای جنبه‌های حذفی و تقابل دو‌قطبی، از جنبه‌ی دیالکتیکی و وجودی برخوردار است و آن «وازکتومی» است. «وازکتومی» یا نابارورسازی که انتقال اسپرم از مرد به زن را ناممکن می‌سازد هر چند میل جنسی را فقط اندکی کاهش می‌دهد اما موجب افزایش احتمال ابتلا به سرطان پروستات و سرطان ریه و کاهش طول عمر می‌شود. تفاوت زیادی بین اخته‌سازی و وازکتومی وجود دارد. همین حکایت قابل تسری به عرصه سیاست است، یعنی بین اخته‌سازی سیاسی و وازکتومی سیاسی!

۳ـ به نظر می‌رسد ابتدا اخته‌سازی تاریخی ـ اجتماعی از سوی متعصبان قبیله‌مسلک و کینه‌‌پروران ایدئدلوژیک‌محور صورت پذیرفته است که نمونه‌اش اخته کردن پسر لطف‌علی‌خان زند توسط آغامحمد‌خان قاجار بود که خود در کودکی به دست عادل‌شاه (جانشین نادر‌شاه) به جرم تجاوز به نامزدش پیش از عقد، اخته شده بود. این کینه‌ی آغامحمدخان قاجار پس از قدرت گرفتن به اشکال گوناگون از اخته کردن دیگران تا کور کردن مردم کرمان به جرم طرفداری از لطف‌علی‌خان زند تداوم داشت.

۴ـ اگر یک رژیم ایدئولوژیک، «اخته» شود چون در ذهن و تاریخ و فرهنگ مردمش آن ایدئولوژی از قبل جریان داشته و باورهای متعصبانه نمی‌توانند یک شبه و با اخته شدن از صحنه‌ی تاریخ حذف شوند پس در زمانی دیگر سر بیرون می‌آورند و انتقام می‌گیرند مانند آن‌چه در ایران طی دهه‌های اخیر اتفاق افتاد و سال ۵۷ پاسخی بود به اخته‌سازی سیاسی مخالفان خشم‌ناک رویکرد دینی مانند اعدام شیخ‌فضل‌الله‌ نوری‌ها در گذشته و نیز چنین است حکایت بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان. داستان فردای روسیه هم اگر امروز «اخته» شود احتمالاً چنین خواهد بود.

۵ـ به جای «اخته‌سازی» که اسلاوُی ژیژک گفت و برآمده از فلسفه‌ی سیاسی خشن است، بهتر است رژیم‌های ایدئولوژیک مانند روسیه و ایران «وازکتومی» شوند تا در ضمن این‌که بازتولیدشان ناممکن می‌شود در یک بستر تاریخی با شیب ملایم به سوی حذف پیش روند. منظور از «شیب ملایم» امکان شکل‌گیری مواجهه‌های دیالکتیکی در درون جامعه و در بستر فرهنگ و نیز امکان تحول فرهنگی است. اگر صرفاً سیاسی و جنگی به مسائل اجتماعی و فرهنگی نگاه شود امکان باز‌تولید و سر برآوردن مسائل در آینده به اشکال دیگر وجود دارد. وازکتومی رژیم‌های ایدئولوژیک نیازمند مدیریت جهانی و فشارها و تحریم‌ها در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی است چرا که اندیشه و اجماع نخبگان، امروزه جنبه‌ی جهانی پیدا کرده است.

۶ـ در «وازکتومی سیاسی» عنصر «آگاهی‌بخشی»، نهفته و برجسته ‌است حال آن‌که در «اخته‌سازی سیاسی»، کم‌تر این‌گونه است. زمانی که یک رژیم ستیز‌ه‌‌گر با آزادی انسان‌ها «وازکتومی» می‌شود ضمن تداوم ناقص حیات سیاسی‌اش با کم‌رمقی‌ای که خواهد داشت دیگر کم‌تر خواهد توانست مردمش را راضی و مطیع نگاه دارد و پایه‌های کسب مشروعیت‌ش یعنی همان عوامل تداوم‌بخش «ناآگاهی» و پوپولیسم، متزلزل می‌شود. مشکلات اقتصادی و مسائل اجتماعی عدیده ناشی از «وازکتومی سیاسی»، یک نظام حکم‌رانی مبتنی بر ایدئولوژی ستیزه‌جو را در پاسخ‌گویی به نیازهای اولیه و ثانویه مردمانش ناتوان می‌سازد و این ناتوانی در یک بستر تاریخی و دیالکتیکی با کسب آگاهی توده‌ای به صورت آرام توأم خواهدشد و این «آگاهی» و ارتقاء سطح درک فردی و جمعی، همان چیزی است که شهروندان جوامع ایدئولوژیک از جمله روسیه و ایران به شدت نیازمندش هستند تا اگر زمانی سخن از دموکراسی شد قبل از آن، نطفه‌ی گوهر «آگاهی» در جامعه منعقد شده باشد و آن «آزادی»، باز ملعبه‌ی دست صاحبان ایدئولوژی‌های آسمانی و زمینی قرار نگیرد.

۷ـ «اخته‌سازی» سیاسی به دنبال حذف نظام کنونی و جایگزینی در زمان کوتاه و عمدتاً دارای ماهیت سیاسی معطوف به «قدرت» است اما «وازکتومی سیاسی» به دنبال تقویت مبانی اجتماعی ـ انسانی توأم با کسب آگاهی در میان‌مدت معطوف به «نظام معرفتی انسان‌دوستانه» و حذف همیشگی نظام‌های ایدئولوژیک از صحنه‌ی سیاست است تا ایدئدلوژی‌ها به جای حوزه عمومی در حوزه‌های خصوصی بنا به انتخاب افراد به تداوم حیات‌شان ادامه دهند و برای آزادی فردی و جمعی احترام قائل شوند.

۸ـ اگر بپذیریم که نظام‌های حکم‌رانی ایدئولوژیک باید وازکتومی و نابارور شوند اینک این پرسش جلوه‌گر می‌شود که آیا آن‌چه در روند توافقات برجامی در وین جریان دارد باز شدن شریان انتقال اسپرم و تداوم حیات سیاسی در نظام کنونی ایران نیست؟ چه تضمینی وجود دارد که یک نظام ایدئولوژیک پس از بارور‌سازی، به نقض حقوق بشر ادامه ندهد و واقعاً چه‌گونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که در قرن بیست‌و‌یکم باورهای ناکارآمد ایدئولوژیک هم‌چنان تداوم «فروپاشی اجتماعی» در ایران را تشدید نکند؟ این پرسشی است که این روزها ذهن من را به خود مشغول کرده است. اهالی مطبوعات و رسانه که وظایف ویژه‌ای دارند و ایضاً تحلیل‌گران این ابهام را در نظر داشته باشند.