شطحیات اجتماعی (۹) | خوابِ ما: کیفقاپی!
پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفتهایم و «زیاد»، شنیده نشدهایم!
بهار هزار و چهارصد
۱ـ یکی از عزیزانی که این شطحیات را دنبال میکند و از جملهی صاحبان اعتقاد دینی هم هست برایم نوشت: «شرایط اجتماعی امروز چنان شده که رمق و انگیزهی هیچ کاری را ندارم و نیمی از انرژی و زمان مفیدم به این میگذرد که بتوانم نسبت به وقایع پیرامون، خودم را توجیه و آنها را تفسیر کنم. باورتان میشود در یک ماه گذشته در محلهای که زندگی میکنیم دو کیفقاپی خشن برای خانمم و خواهر خانمم اتفاق افتاده؟ یعنی اول کتک میزنند و بعد کیف و گوشی را بر میدارند. چه کسی پاسخگوی این حس ناامنی و ترس و آسیب فیزیکی خواهد بود؟»!
۲ـ ساده بگویم: مادر همهی مشکلات در همه جا «بیکاری» است. پدر مشکلات، «کمگرایشی» به «نظام حکمرانی» است. ما در ایران با هر دو عامل دست به گریبانیم. داستان این نیست که فعلاً «تحریم» هستیم و اگر آزاد شویم مشکلات، حل خواهد شد چرا که آن زمانی که تحریم نبودیم باز هم نرخ بیکاری، سیر صعودی داشت. از سوی دیگر چون توزیع عادلانهی فرصتها از ابتدای دورهی سازندگی در زمان جناب هاشمی رفسنجانی تاکنون نداشتهایم (و قبل از آن هم که همه سرشان گرم بود به دیگرکشی در داخل و سپس در جنگ با عراق) این امید وجود ندارد که در شرایط توزیع ناعادلانهی فرصتها (بخوانید: توزیع فرصتها بین برخی از مؤمنین علیالباطن و بسیاری از متظاهرین) نرخ بیکاری کاهش پیدا کند. از سوی دیگر همین مرزبندی بین خودی و غیر خودی، آشفتهبازاری درست کرده که آن «گرایش» و اعتقاد به نظام حکمرانی را با بحران عمیق مواجه ساخته است.
۳ـ جامعه، پریشان احوال است پس برای پاسخگویی به نیازهای اولیه و ثانویه، بسیاری از مجرمان مجبور به ارتکاب مجدد جرم هستند و کیفقاپیها افزون خواهدشد. از یک سو به نظر میرسد اینک بسیاری از «ناهنجاریها»، «هنجار» شدهاند و دشوار است جامعه از کاری که عادت کرده است دست بشوید و ترک اعتیاد کند! پس جرایم، تکرار خواهند شد (خوشا به حال منادیان انقلاب که هنوز میگویند مرغ یک پا دارد و خود را توجیه میکنند!). از دیگر سو، چون کمتر قادر به تحلیل جامعهشناختی کلاننگر نسبت به وقایع و مسائل اجتماعی پیرامونمان هستیم و حتی روشنفکران دینمدار هم کمتر راضی میشوند که بپذیرند الگوهای کهن رفتاری و فکری مذهبی در قرن نوین و حتی در قرون گذشته پاسخگو نیستند و نبودهاند مرتب سعی میکنیم توجیه کنیم. فلذا هنوز به انتخابات خرداد ۱۴۰۰ دل بستهایم که اگر فلان اصلاحطلب حکومتی تأیید صلاحیت شود چهها که نخواهد شد! نهایت اینکه ما خود «مسئول» حس ناامنی و ترسمان هستیم.
تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام انتخابات، باز هم از این شطحیات خواهم گفت.