مطالباتی که آرزو شدند!
گزارش روزنامهی همدلی از واکنشها به سامانهی ثبت آرزوهای شهروندان تهرانی در گفتوگو با احمد بخارایی | منتشرشده در سهشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۹، شمارهی ۱۶۲۳
بخشی از گفتههای احمد بخارایی:
… مطالبهگری و آروز داشتن هر دو، دو روی یک سکه هستند، آرزو جنبهی مفهومی دارد اما مطالبهگری جنبهی مصداقی دارد، آرزو بیشتر یک افق ذهنی را نشان میدهد. بعد برای اینکه بگوییم چهطور به این افق ذهنی برسیم به مطالبات اشاره میکنیم. میخواهم بگویم هر دو مکمل یکدیگر هستند. شما به یک نفر میگویید آرزویش را بگوید، اما احتمالاً او ذهن خلاقی نداشته باشد که بین آرزو و مطالبه تفکیک قائل شود، بنابراین مطالباتش را میگوید، اما بعد که این مطالبات را تحلیل محتوا میکنیم آرزوها از آن استخراج میشود. همانطورکه گفتم مطالبه و آرزو دو روی یک سکه هستند که در سه بازهی زمانی کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت تقسیمبندی میشوند. در درازمدت عمدتاً توجه به ساختارها است، ممکن است کسی بگوید من آرزوی برقراری آزادی را دارم، این ذهن معطوف به ساختار سیاسی است، وقتی از او بپرسیم پس چه مطالبهای داری میگوید من خواستار داشتن حزب و مشارکت سیاسی هستم …
… پاسخهای مردم را باید باتوجه به پایگاه اجتماعی و اقتصادی آنها بررسی کرد. من وقتی این پیامها را دیدم متوجه شدم عمدتاً از طبقهی متوسط در نقاط مرکزی شهر هستند، کم و زیاد خواستههایشان یک خمیرمایهی اجتماعی داشت. طبیعتاً اگر فرصتی شود و این پاسخها را با پاسخهای افراد در شمال شهر تحلیل محتوا کنیم تفاوتهای زیادی احساس میشود.
و اگر این آرزوها را در حوالی خیابان شوش بررسی کنیم متوجه تفاوت معناداری خواهیم شد. بخش بزرگ این تفاوتها به پایگاه اجتماعی و اقتصادی مردم برمیگردد. من وقتی پیامها در سامانه را میخواندم یک نفر از امیرآباد نوشته بود فرهنگسرا و امکانات فرهنگی میخواهیم، این فرد در طبقهی متوسط است، طبقهی متوسط هم بهدنبال افزایش سرمایهی اجتماعی است …
… آرزو را باید در متن هر جامعه مطرح کرد. ما نمیتوانیم یک تعریف ذهنی از آرزو داشته باشیم و آن را اعمال کنیم، چیزی که شما از آرزو در ذهن دارید برای یک کشور توسعهیافته است که افراد به حقوق اولیهی خودشان دست پیدا کردهاند و حالا دنبال یک شرایط بهتر هستند، مثل اینکه در آن کشور نظام رفاه اجتماعی برقرار شود. درواقع آنها بهحقوق اولیه رسیدهاند و دنبال بهتر شدن هستند.
در جامعهی ما که افراد ممکن است از حقوق اولیهی خودشان در بعضی جاها محروم باشند، آرزوهایشان در حد همین حقوق اولیه است. یعنی آرزوهای کوتاه مدت و معطوف به مسائل اقتصادی که میباید جلوتر بهآن پاسخ داده میشد. اگر قبلاً به نیازهای اولیه و ثانویه پاسخ داده میشد طبیعی بود آرزوی افراد کمی درازمدتتر، ایدهآلتر و جنبهی بهتر شدن داشته باشد. اما وقتی در جایی در گامهای اولیه درجا میزنیم آرزوهای آدمها همینقدر نزدیک و کوتاهمدت میشود. آرزو در فضای اجتماعی ما همین است، یعنی در گام اول افراد به حقوق اولیه خودشان برسند، یعنی چیزهایی که برای فرد تأمین نیست. اتفاقاً چون وجود ندارد فرد آرزو میکند که وجود داشته باشد …
… واقعیت اینکه مطالبهگری عامل پویایی جامعه است، البته ممکن است کسانیکه این سامانه را طراحی کردند منظورشان همان بیان مطالبات بوده، اما وقتی اسم مطالبهگری مطرح میشود از آنجایی که روی مقابل آن قدرت و نظام سیاسی ایستاده است، کمی ملاحظه شده است، چراکه کلمهی «مطالبه» بعضی مواقع معنای رد شدن از خط قرمزها را میدهد. شاید نمیتوانستند بگویند مطالبه، چرا که ممکن بود برچسب تحریک کردن افکار عمومی به آنها نسبت داده شود.
اما یادمان باشد وظیفهی آن شهرداری است که بعداً پاسخهای مردم را تحلیل محتوا کند، بعد آنها را تقسیم کند که کدامیک آرزوی درازمدت است و فعلاً امکان تحقق ندارد، کدام آرزو دم دستی است که جنبهی مطالبهگری پیدا میکند، این وظیفهی محقق اجتماعی است. ما قرار نیست از مردم بخواهیم مفاهیم را درست تشخیص دهند. بنابراین اگر یک دستگاه اجرایی به این نتیجه برسد که این خواستهها آرزو هستند و ظرفیت تحقق را ندارند، باید او را خطاب قرار داد نه مردم که تعریف آرزو و مطالبه را نمیدانند.
مشخصاً آدمهایی که چشمانداز دوری ندارند و عادت کردهاند در زندگی روزمره غرق شوند آرزوهایشان شبیه مطالبات بعضاً دم دستی است. بهقدری محروم بوده که یک مطالبهی کوچک را به عنوان آرزو مطرح میکند، این اتفاق بسیار جای تحلیل دارد، بنابراین باید گفت «مطالبات» لباس تحقق «آرزوها» است. این ایرادی ندارد که شهروندان آنچه را در ذهن دارند بگویند، اما بعد از آن، کار ما محققها است که مطالبات مردم را تفکیک کنیم. وقتی یک نفر در امیرآباد به ساخته شدن یک مرکز تحقیقاتی اشاره کرده است چرا شما این را آرزو برداشت نمیکنید؟ تحلیل این خواسته میگوید که خواست آن شهروند بهدنبال این بوده که جامعه تمام ابعادش باید متکی به پژوهش باشد. این آرزوی کوچکی نیست …
… منشأ آرزوها بستگی به نیازهایشان دارد، وقتی طرف یک ماشین دارد و دائم در دستانداز خراب میشود، درخواست آسفالت دارد. این فرد احتمالاً در طبقهی متوسط قرار دارد. اما برای یک کسی که در جنوب شهر زندگی میکند و درگیر پاسخگویی به نیازهای اولیهاش است که دیگر آسفالت خوب اولویت نخست او نیست، او آرزو دارد یک شب را با خوشی به بستر برود. همانطور که گفتم اصلاً آرزوها باتوجه به پایگاه اجتماعی ـ اقتصادی، متفاوت است. اما طبقهی بالای جامعه وقتی آرزو میکند شب موقع برگشت به خانه امنیت داشته باشد، یعنی این اهل دیر آمدن است، اهل تفریح کردن است. شما بروید در جنوب شهر بررسی کنید، آرزوهایشان همین موارد دم دستی است، او اصلاً نگران آسفالت خیابان نیست، جنوب شهر آرزو دارد شب به فرزندش غذای خوب بدهد. حالا شما میخواهید سر این مسئله با مردم چالش کنید که این آرزو نیست یا که مطالبه است؟ خیر این کار مردم نیست، این ما محققان هستیم که باید بررسی کنیم چرا آرزوی او به این حد تقلیل پیدا کرده که در حد یک مطالبه شده است …
… در پایان توجهتان را جلب میکنم به این موضوع که آرزوهای درازمدت شهروندان و مطالبات کوتاهمدتتر آنان علاوه بر بازههای زمانی سهگانه از نزدیک تا میانه و دوردستها، به یکی از چهار موضوع: فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نزدیک میشود. بنابراین ما در تحلیل محتوای پیامهای شهروندان در این سامانه با یک جدول دوازده خانهای مواجه هستیم که هر چه به جنوب شهر و طبقهی سه نزدیک میشویم، آرزوها و مطالبات، بیشتر رنگ و بوی اقتصادی و کوتاهمدت به خود میگیرند و هر چه به طبقهی مرفه و یک نزدیک میشویم آرزوها و مطالبات جنبهی اقتصادی اما درازمدتتر پیدا میکند و در این میان، اعضای طبقه متوسط در مناطقی مانند یوسفآباد و امیرآباد به خواستههایی با محتوای فرهنگی ـ اجتماعی در بازهی میانمدت نزدیک میشوند. البته این که گفتم جنبهی نسبی دارد، منظورم مقایسهی میانگین مطالبات و آرزوها به تفکیک سه طبقه است …