نظام سیاسی در جامعه‌ی فروپاشیده، "دغدغه‌مندی" افراد را تبدیل به "غرزدن" می‌کند. چرا؟

گزارش روزنامه‌ی آفتاب یزد درباره‌ی سطح دغدغه‌مندی شهروندان در گفت‌وگو با احمد بخارایی و جواد میری | منتشرشده در شماره‌ی ۵۹۴۱، شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۹

👈 نمایش گزارش



بخشی از گفته‌های احمد بخارایی:

… ابتدا باید تعریف چند مفهوم را مدنظر قرار بدهیم تا بتوانیم بهتر این بحث را دنبال کنیم. مفاهیمی مانند دغدغه‌مندی، غر زدن و منفی‌بافی. معنی غر زدن در اصل مبتنی بر یک نوع ترس و تشویشی است که ناشی از احساس عدم #امنیت است که خود را در قالب برخی از الفاظ، جمله‌ها و حتی بعضی از ضرب‌المثل‌ها بروز می‌دهد. معمولاً کسانی غر می‌زنند که دنبال ایده‌آلی از شرایط هستند که وجود ندارد ولی قسمت پر لیوان را نمی‌بینند. یعنی نوع نگاهشان و نقطه‌ی عزیمت کلام و رفتار آن‌ها «ندیدن» است و جنبه‌ی سلبی دارد. اما منفی‌بافی دارای جنبه‌ی ایجابی است یعنی کسانی که تنها قسمت خالی لیوان را می‌بینند. پس تفاوت است بین ندیدن بخش پر لیوان و تنها دیدن بخش خالی آن و این بسیار در موضع‌گیری‌های بعدی افراد مؤثر است. منفی‌بافی در حیطه‌ی #روان‌شناسی است و در سطح خرد بررسی می‌شود. به همین خاطر مثلاً روان‌شناسان می‌گویند با افراد منفی‌باف خیلی مقابله نکنید و با آن‌ها هم‌دلی کنید و سپس آرام‌آرام ذهن این افراد را به سمت امور واقعی معطوف کنید. اما در غر زدن دیگر بحث روان‌شناسی کارساز نیست و غر زدن مفهومی #اجتماعی به خود می‌گیرد. هر پدیده‌ای در سه سطح خرد، میانه و کلان بررسی می‌شود. با توجه به این سه سطح من دغدغه‌مندی را به این صورت تعریف می‌کنم: "آدم‌هایی که احساس عدم امنیت می‌کنند، تشویش دارند و ذهنشان معطوف می‌شود به #اصلاحات #جامعه" پس طبق این تعریف دغدغه ذاتاً امر مثبتی است. اگر یک جامعه دغدغه‌مند نباشد، رشد و پیشرفت نخواهد داشت. معمولاً دغدغه‌مندی است که تبدیل به #مطالبه‌گری می‌شود و تا چیزی مطالبه‌گری نشود پاسخ‌گویی از سوی #صاحبان_قدرت و #نظام_سیاسی در جامعه وجود نخواهد داشت …

… دغدغه‌مندی به نحوی منافع جمعی را دنبال کردن و از لاک خودخواهی‌ها بیرون آمدن است. دغدغه‌مندان ممکن است در «#فردیت» خود اهدافی را مد نظر داشته باشند و این مثبت است و نهایتاً از «فردیت» به #جمع‌گرایی روی می‌آورند. «#فردیت‌گرایی» با #فردگرا بودن متفاوت است. آدم‌های دغدغه‌مند فردیت‌گرا هستند زیرا تفاوت فرد و فردیت مانند تفاوت یک امر مصداقی و مفهومی است. آدم فرد‌گرا همیشه منافع فردی خود را ترجیح می‌دهد و به خودخواهی نزدیک می‌شود. اما فردیت‌گرایی جنبه‌ی مثبت دارد که فرد در ضمن این‌که در جمع هست در درون خود با خودش گفت‌وگو می‌کند و اهدافی را ترسیم می‌کند و این اهداف می‌تواند تضادی با جمع نداشته‌ باشد. فردیت‌گرایی با دغدغه‌مندی مرتبط می‌شود و فردیت‌گرایی یکی از حلقه‌های مفقوده در جامعه‌ی ما در سیر تغییرات و تحولات در گذشته و حال بوده است. پس در سطح «خُرد»، دغدغه‌مندی با فردیت‌گرایی هم پیوند می‌خورد و افراد احساس می‌کنند که تمایل دارند در گروه‌های کوچک‌تر، فردیت خود را متبلور کنند. دغدغه‌مندی از سطح خرد تا کلان ریشه در عوامل اجتماعی دارد از «#گروه» گرفته تا «#ساختارها». چرا افراد نمی‌توانند لباس خوبی را بر تن دغدغه‌مندی خود کنند و در جامعه حاضر شوند؟ وقتی برای دغدغه‌مندی و شکل بروز و ظهور آن تمرین نشود طبیعی است که در نطفه خفه می‌شود و به شکل‌های ناخوشایند مانند غر زدن بروز پیدا می‌کند. در سطح خرد در بین گروه‌ها در صورتی این امر امکان‌پذیر است که در سطح میانی، نهادها و سازمان‌ها فضای لازم را برای گروه‌ها تعریف کنند و به آن‌ها جهت بدهند. مثلاً در سازمان #آموزش_و_پروش که در سطح میانه است در آن جا اگر #تربیت، #آموزش و فضای مناسب تدارک دیده نشود طبیعتاً در سطح خرد هم نمی‌توان انتظار داشت آموزش‌های سطح میانه در گروه‌های دانش‌آموزی بازتولید و بازتعریف شود. موضوع #دانشگاه و امکان بروز دغدغه‌مندی در میان #دانشجویان هم مثال دیگری بر اثر‌گذاری نهادها بر گروه‌ها است. باز سطح میانه هم تابع سطح کلان و ساختارها در یک جامعه است. در یک جامعه، ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در شکل‌دهی و تحقق درست مفهوم «دغدغه» در ذهن مؤثر هستند. فعالیت افراد در سطح‌های خرد تابعی از نوع تعلیم آن‌ها در ساختارهای کلان است. اگر آب یک سرچشمه‌ای زلال باشد این زلالیت تا پایان ادامه پیدا می‌کند و اگر نه، آلودگی از ساختار تا گروه‌ها و تا درون افراد جاری می‌شود …

… در بحث «#سرمایه_اجتماعی» دو پارامتر #اعتماد و #مشارکت بسیار مهم است. مشارکت #شهروندان به معنی واقعی کلمه که دوسویه و تعاملی باشد اگر وجود نداشته باشد الگوهای رفتاری گذشته، بازتولید می‌شوند و همان گفتمان‌های قبلی ادامه پیدا می‌کنند. در بحث تحولات فرهنگی هم می‌توانیم بگوییم ساختارهای سیاسی هستند که به تحولات فرهنگی دامن می‌زنند و «#زبان» هم شاخص بخشی از #تحول_فرهنگی است. بر این اساس است که در متون ادبی در قرون چهار و پنج با زبان «حماسی و اسطوره‌ای»، در قرون هفت و هشت با زبان «غنایی» و در دوران معاصر با شکل داستان و رمان مواجه بوده‌ایم. در دوره‌ی جدید زبان‌ها مبتنی بر جملات کوتاه، دارای فاعل، مفعول و فعل، رسا و قابل آزمون است. یعنی زبان شعرگونه‌ی حماسی در این دوره دیگر به حاشیه رفته است. عناصر متعددی در سطح خرد، میانه و کلان در سامان‌دادن دغدغه‌مندی‌ها با یک زبان درست مؤثر هستند. غر زدن یک عنصر «آهسته صحبت‌کردن» را به همراه دارد، این زیرلب سخن گفتن از روی «#خشم» است. این خشم زمانی به وجود می‌آید که افراد «#اعتراض» دارند، اعتراض هم زمانی در بین افراد در یک جامعه به وجود می‌آید که افراد از وضع موجود «ناراضی» باشند. پس در تحلیل «غر زدن» با چهار موضوع و مفهوم مواجهیم. اگر بخواهیم در یک جامعه افراد غر نزنند باید افراد یک احساس رضایت نسبی از شرایط پیرامون خود داشته باشند. رضایت نسبی زمانی حاصل می‌شود که افراد احساس کنند از سوی صاحبان قدرت مشارکت اجتماعی آن‌ها فراخوانده می‌شود و بتوانند در هر سه سطح خرد، میانه و کلان اعتماد کنند. زمانی که در جامعه ناخرسندی افزایش پیدا می‌کند به دنبال آن اعتراض به وجود می‌آید که اعتراض تبدیل به خشم می‌شود و زمانی که خشم امکان بروز و ظهور بیرونی ندارد، فرد به درون خودش می‌ریزد و شروع می‌کند آهسته سخن‌گفتن که در نهایت به غر زدن تبدیل می‌شود. اگر در نظام سیاسی ناکارآمدی وجود داشته باشد این نوع آسیب‌ها شکل پیدا می‌کنند. غرغر کردن آدم‌ها را سوق می‌دهد به سمت منفی‌بافی که فقط بخش خالی لیوان دیده می‌شود و این بدترین حالت برای یک جامعه است و بافت‌های اجتماعی در این مرحله از هم گسسته می‌شوند. این وضعیت اسف‌بار، یکی از شاخص‌های همان چیزی است که بارها از آن به عنوان «فروپاشی_اجتماعی» یاد کرده‌ام …