«پسا کرونا»: تعبیری ناصحیح


  وقتی سخن از «پسا» می‌رود بدون وقفه، ذهن به سمت «پسا مدرن» هدایت می‌شود. «مدرنیسم» شامل مفاهیم و نظریه‌های مندرج در بیش از چهار قرن بود و بر این اساس، دوره «پسا مدرن» که «شالوده‌شکنی» مدرنیسم را تعقیب می‌کرد معنادار می‌شد. «پست مدرنیسم» در تعارض محتوایی با فلسفه مدرنیسم و در تقابل با «دو‌گانه»‌های مطلق انگار بود. در «پسا مدرن»، تکثرگرایی و پلورالیسم به جای دوگانه‌های محتوم بازمانده از دوران «مدرن» نشست. در این دوره نوین، جنبش‌هایی مانند فمینیسم، سبزها، صلح‌گرایی و خلع سلاح هسته‌ای شکل گرفتند. با این تعریف از «پسا»، آیا می‌توان آینده نزدیک را «پسا کرونا» نامید؟ آیا «کرونا»، خود یک حلقه از حلقه‌های زنجیره «پسا مدرن» نیست؟ آیا دوره جدیدی از «دوگانه»‌ستیزی آغاز نشده‌است که این جنبش نوین هم در چارچوب مفهومی «پست مدرن» قابل تعریف و تبیین است؟ به نظر نمی‌رسد «کرونا» در دوره‌ای که به ناصحیح «پسا کرونا» نامیده‌شده‌است به چالش کشیده‌شود بلکه «کرونا» تداوم خواهد‌داشت به این معنا که «مفهوم کرونایی»، آینده را تحت‌الشعاع قرار خواهد‌داد. بر این اساس ما هم‌چنان در کرونا به سر خواهیم‌برد هر چند با کشف واکسن ‌کرونا این پرونده، مصداقا و موقتا مختومه شود!   
نمی‌خواهم دوره نوین آتی را بسان برخی اهالی قلم، با مفاهیمی از نوع خاص پیوند بزنم و وارد بحث «پایان تاریخ» فوکویامایی و نیز شکل‌گیری نوین «نظام جهانی» والرشتاینی شوم که هر دو قابل نقد است. نمی‌خواهم نگاه نه چندان فراخ امانويل والرشتاین در خصوص افول قدرت آمریکا و کاهش هژمونی‌اش که بنا به ادعای نه چندان درست این نظریه‌پرداز در سال ۲۰۱۳ و حمله جرج دبلیو بوش به عراق آغاز شد را نقد کنم و قصد ندارم وارد این بحث شوم که در روند تحولات آتی، آیا با افزایش قدرت ژئوپولیتیک چین و قدرت‌نمایی «یوآن» چین در مقابل «دلار» آمریکا مواجه خواهیم‌بود یا خیر؟ این روزها تحت عنوان ناصحیح «پسا کرونا» این گونه مباحث در برخی محافل رونق دارد. هر چه هست، ذکر چند نکته شاید ضروری باشد:
۱-کرونا، «سلاح» به نظر نمی‌رسد تا لازم آید از آن به عنوان «سلاح بیولوژیک» در مقابل «سلاح هسته‌ای» استفاده شود. 
۲-همان‌گونه که پس از جنگ جهانی دوم، «رشد جهانی» آغاز شد و جهان نه تنها به «پایان» نرسید بلکه آغازی دوباره داشت پس از کشف واکسن ‌کرونا هم جهان با رشد علمی مواجه خواهد‌شد و کشورهایی که «علم» و ملزومات «اندیشه‌ورزی» مانند «تکثر‌گرایی» و دموکراسی را بر‌می‌تابند از مشروعیت بیشتری نزد مردمانش بهره‌مند خواهند‌شد.
۳-پس از دوره عرض اندام «کووید ۱۹»، نقش «دولت‌ها» در کنترل و مدیریت کلان جوامع بیش از پیش مورد توجه قرار خواهد‌گرفت. در این میان، دولت‌هایی که عرصه‌های اقتصادی را با چالش مواجه ساخته‌‌اند و آن را با محوریت «ایدئولوژی» در هم آمیخته‌اند با چالش روبرو خواهند‌شد زیرا صلاحیت‌شان از سوی اعضای جامعه مورد داوری قرار خواهد‌گرفت.
۴- در زمانی نه چندان دور، «اقتصاد جهانی» علاوه بر عناصر «سیاست جهانی» با مقولات مرتبط با «رشد علمی» پیوندی عمیق‌تر خواهد‌خورد و دولت موفق، دولتی خواهد‌بود که علاوه بر دموکرات و چندجانبه‌گرا بودن، مراقبت‌های بهداشتی را برای همه اعضا به ویزه قشر‌های آسیب‌پذیر جامعه‌اش تدارک ببیند.
۵-به نظر نمی‌رسد در آینده نزدیک، نظریه «جهانی شدن» به نفع «ناسیونالیسم» عقب‌نشینی کند بلکه بسا «جهانی شدن» به شکلی نوین و مسالمت‌جویانه‌تر عرض اندام کند و بشریت بیش از پیش احساس کند که در دو‌گا‌نه‌هایی مانند: «مشیت الهی-انسان‌محوری»، مفهوم برجسته‌تری وجود دارد به نام «انسانیت محوری». این مفهوم که فراز و فرود تاریخی مبسوطی را پشت سر گذاشته‌است امروزه با صورتی نوین پا به عرصه گذاشته که مفاهیم ایدئولوژیک محور را با چالش جدی مواجه ساخته‌است.

پربازدیدها

پزشکیان: تکرار حکایت شیخ و شیره و شیرینی!

بی‌سوادان جامعه نشناس!

آقای عباس عبدی چرا خلاف واقع می‌گویید؟!

وفاق ملی بر باد رفته!