نشست «موانع فعالیت ورزشی زنان»
با توجه به رخداد خودسوزی دختر آبی (سحر خدایاری)
| سخنرانان:
سعید مدنی (جامعهشناس و پژوهشگر)
حسن محدثی (جامعهشناس دین)
| مدیر نشست: دکتر احمد بخارایی (جامعهشناس)
| برگزارکننده: انجمن جامعهشناسی ایران (گروه مسائل و آسيبهای اجتماعی)
👇 گزارش نشست در:
| ویدئو: کل برنامه |
| ویدئو: بخارایی |
| صوتی: کل برنامه |
| صوتی: بخارایی |
سخنان آغازین مدیر نشست | دکتر احمد بخارایی
در این نشست که پیرامون تحلیل رخداد «دختر آبی» و خودسوزی سحر خدایاری تشکیل شدهاست قرار بود نمایندی مردم تهران در مجلس، خانم طیبه سیاوشی سخنرانی داشته باشند اما به رغم موافقت نهایی و انجام هماهنگیهای لازم در دقیقهی نود از حضور انصراف دادند واین در حالی استکه انتظار میرود وقتی از سوی یک انجمن علمی، تریبونی در اختیار نمایندگان مردم قرارگیرد از آن استقبال شود. به هر حال سخن پیرامون خودسوزی «سحر خدایاری» است که ۲۹ سال سن داشت و دارای دو لیسانس کاربردی بود. او که در اسفند ۹۷ برای ورود به ورزشگاه آزادی با تغییر شکل خود به صورت پسرانه به قصد تماشای فوتبال بین دو تیم استقلال و العین امارات رفته بود به هنگام بازرسی بدنی از سوی نیروی انتظامی دستگیر میشود و دو روز در زندان قرچک ورامین زندانی و سپس به صورت مشروط آزاد اما تلفن همراهش ضبط میشود تا شهریور ۹۸ که وقتی به دادگاه انقلاب مراجعه میکند تا گوشی همراه و نیز حکم نهاییاش را بگیرد میشنود که به شش ماه حبس محکوم شده است و سپس خودسوزی میکند. علی مطهری نمایندهی مجلس گفته بود: این خبر قطعی است که در مراجعه سحر به دادگاه، شخص غیرمسئولی به او گفته به شش ماه حبس محکوم شده است. سحر ۱۸ شهریور ۹۸ در اثر خودسوزی جانش را از دست میدهد. پدرش حیدر علی خدایاری و خواهرش در گفتوگو با خبرگزاریها مطرح میکنند که سحر برخوردار از بیماری دوقطبی و سابقهی خودکشی است. این خانواده که دارای دو داماد روحانی است بنا به اظهاراتشان علاقهمند نیستند که از خبر خودسوزی سحر خدایاری مشهور به «دختر آبی» مخالفان و منتقدان نظام جمهوری اسلامی استفاده کنند پس سعی میکنند علت خودسوزی سحر را به اختلال دوقطبی تقلیل دهند و ارتباطی بین کنش سحر و موضوع تبعیض علیه زنان در عرصههای گوناگون از جمله در ورزش نمیبینند. از سوی دیگر برخی ابهامها در خصوص این موضوع مطرح شد از جمله اینکه خودسوزی سحر در مقابل دادگاه انقلاب صورت نپذیرفته زیرا تصویری از آن در شبکههای مجازی منتشر نشده یا اینکه اساساً خودسوزی بوده یا «دیگرسوزی»! هر چه بوده امروز ما با یک پرسش مواجهیم و آن اینکه: آیا رخدادهایی از این دست که به شکلهای گوناگون در جامعه اتفاق میافتد منحصر به فرد هستند یا به نحو جامعهشناختی در یک بستر بزرگتر قابل تحلیل هستند؟ اینکه پدر سحر که یک تفکر تند مذهبی در ایران را نمایندگی میکند ابراز میدارد که او با رفتن دخترش به ورزشگاه مخالف بوده و اگر آن روز میدانسته که سحر عازم ورزشگاه آزادی برای تماشای فوتبال است به او اجازه نمیداده و مانع میشدهاست آیا منحصر به خانواده سحر خدایاری است یا پدر این خانواده برخوردار از یک چارچوب رفتاری است که ریشه در فرهنگ دینی دارد؟ پرسش این است که با فرض پذیرش اختلال دوقطبی در سحر، آیا عوامل اجتماعی در شکلگیری یا تقویت حالت دوگانه شیدایی-افسردگی در اختلال دوقطبی نقشی ندارند؟ آیا این گونه نیست که زنجیره مسائل اجتماعی در ایران را باید در یک بستر ساختاری تحلیل کرد؟ آیا خودسوزی سحر با آمار بالای خودکشی در ایران بیربط است؟ میدانیم که بسیاری از خودکشیها به دلایل فرهنگی گزارش و ثبت نمیشود و آمار خودکشی در ایران بیش از نرخ ۶ در صدهزار نفر است. چند برابر افرادی که خودکشی میکنند هم ابتدا «اقدام» به خودکشی میکنند که تعداد زیادی نجات مییابند. قبل از اقدام، چند برابر این افراد، «تهدید» به خودکشی میکنند و قبل از تهدید، چند برابر «فکر» به خودکشی میکنند و در جامعه ما با توجه به شرایط موجود ممکن است دهها هزار نفر در طول روز به خودکشی فکر کنند. حال آیا میتوان خودسوزی سحر را منفک از این جریان اجتماعی تحلیل کرد؟ آیا این رخداد با حکایت ورزش زنان بیارتباط است؟ گفته میشود تعداد زنان ورزشکار سازماندهی شده یکچهارم مردان ورزشکار است. آیا تجهیزات و امکانات و بودجهی ورزشی زنان و مردان گویای فاصلهی زیاد و شکاف عمیق نیست؟ مهمتر از تجهیزات و امکانات در ورزش زنان، موانع فرهنگی ـ اجتماعی است.
آیا رسانههای دولتی و حتی خصوصی در ایران این اجازه را دارند که نسبت به لزوم و جایگاه ورزش زنان در روند فعالیتهای اجتماعی مساواتطلبانه سخن بگویند و سطح فرهنگ را ارتقا دهند؟ آیا الگوهای رفتاری در فرهنگ سنتی در مواجهه با زنان در خانوادهها باز تولید نمیشود و آیا این موانع فرهنگی چهگونه و چرا باعث شده است که در بسیاری موضوعات از جمله در ورزش بین زنان و مردان تبعیض وجود داشتهباشد؟ در قبل از انقلاب در ایران در ۷ رشتهی ورزشی به طور تقریباً حرفهای زنان فعال بودند و آیا اگر همان روند ادامه مییافت اینک ورزش زنان در وضعیت فعلی بود؟ خانم اولادقباد، نمایندهی مجلس و رئیس فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی ۳ روز پس از فوت سحر خدایاری و در ۲۱ شهریور ۹۸ در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان مطرح میکند که حدود یک ماه پیش در جلسه با وزیر ورزش، آقای سلطانیفر گفته بود که زیرساخت ورود بانوان در تمام ورزشگاههای کشور فراهم است و هیچ مشکلی وجود ندارد. آیا به واقع چنین است و زنان میتوانند همانند مردان به ورزشگاهها ورود کنند؟ به نظر نمیرسد چنین باشد پس چرا اینگونه کلیگویی و گاه خلاف واقع سخن گفتهمیشود؟ اینکه در بودجهی سال ۹۸ هیچ ردیفی برای ورزش حرفهای زنان در نظر گرفتهنشدهاست چه معنایی دارد؟ اگر قرار باشد که علت مرگ «دختر آبی» را اختلال دوقطبی بدانیم تکلیف آن ۳۰درصد جمعیت ایران که به گفتهی سخنگوی وزارت بهداشت و درمان دچار اختلال روانی هستند و در این میان تعداد زنان یک و نیم برابر مردان است چیست؟ دو سوم این تعداد هم دچار اختلال اضطراب و افسردگی هستند پس اگر در این میان کسی از این جماعت بزرگ، خودکشی کرد مجازیم بگوییم که تحلیل آن جنبهی روانشناختی دارد نه جامعهشناختی؟ روانشناسان هم میگویند واکنش طبیعی جوانان به آسیبدیدگی پیدرپی، «ترس» است که وقتی تکرار میشود مکانیسم «بیحسی» به طور خودکار در افراد فعال میشود. ما هم در جامعهشناسی میگوییم وقتی افراد در یک جامعه احساس میکنند که به بازی گرفته نمیشوند و دارای کارایی لازم نیستند احساس بیکفایتی و احساس بیهنجاری و احساس پوچی میکنند و نهایتاً منزوی میشوند که ممکن است به خودکشی یا اعتیاد بیانجامد. پس چه روانشناسی و چه جامعهشناسی به عناصر و عوامل بیرونی تأثیرگذار در اختلالهای فردی و جمعی توجه دارند و آن رقم ۳۰ درصد در جامعهی ایران قابل تقلیل به ابعاد فردی نیست.
سحر خدایاری در خانواده از جسارت شکستن الگوهای سنتی برخوردار بود. او در جامعه هم علیه روند موجود در تبعیض بین زنان و مردان برای ورود به استادیومها حرکت کرده بود و اگر اختلالی هم در درون داشت متأثر از شرایط اجتماعی بود. این رخداد منحصر به سحر نیست و کم و بیش در جامعه وجود دارد که منبعث از ساختارها است. باید به مجموعهی عناصر مندرج در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توجه کرد تا بتوان اینگونه رخدادها را فهمید. به نظر میرسد در جامعهی ما فقه سنتی و محافظتگرا نتوانستهاست فاصلهی بین زنان و مردان را کاهش دهد و «فقه زنان» کارایی لازم را نداشته است. به بیان دیگر یک نوع «تأخر فقهی» وجود دارد و فقه محافظتگرا نتوانسته است فاصلهی بین رویکرد سنتی و مذهبی به زندگی زنان را با رویکرد مدرن کاهش دهد و این شکاف، عمیق و وسیع است که گاه نومیدی به حل مشکلات مرتبط با تبعیض جنسیتی را دامن میزند. بدون شک هدف از انقلاب سال ۵۷ نه صرفاً سیاسی بلکه اجتماعی هم بود اما به نظر میرسد روند هویتیابی در بین قشرهای گوناگون از جمله زنان و جوانان و دانشگاهیان با مانع مواجه شده است حال آنکه هدف یک انقلاب اجتماعی، تقویت روند هویتیابی است. به نظر میرسد خودسوزی سحر خدایاری از نوع خودکشی ناشی از شرایط آنومیک در چارچوب نظری دورکیم است و در ایران امروز نمیتوان مسائل اجتماعی را منفک از یکدیگر تحلیل کرد. این رخداد با رخداد ازدواج دختر ۱۰ ساله در شهرستان بهمئی که ماه گذشته سر و صدا به پا کرد مرتبط است همانگونه که ازدواج ۵۰۰۰۰ دختر کودک زیر ۱۴ سال در سال در ایران، مرتبط با انواع خودکشیها است. باید مسائل اجتماعی را در سطح تحلیل کلان، علاوه بر سطح تحلیل خرد و میانه مورد دقت قرار داد.