نشست «بازخوانی آرای دوركيم درباره‌ی پديده‌ی خودكشی در زمان صلح»

⚠ برای تماشا از ایران فیلترشکن دستگاه شما باید روشن باشد. 
گزارش روزنامه‌ی اطلاعات:
… تحلیل خودکشی در یک #جامعه به عنوان یک نماد هشداردهنده نسبت به وجود #مسائل_اجتماعی حائز اهمیت است. زیرا خودکشی یک مسئله‌ی اجتماعی پنهان است که با تحلیل انواع خودکشی می‌توان به وجود مسائل اجتماعی آشکار مانند #فقر و ناکارآمدی اجتماعی پی برد …

… خودکشی به عنوان یک خروجی، محصول احساس پوچی و ناتوانی در افراد است که آن هم نشانه‌ی بحران در نظم اجتماعی است که نتوانسته‌ است روند هویت‌یابی را در بین اعضای جامعه به ویژه در بین #جوانان تثبیت کند. خودکشی منبعث از #انزوای_اجتماعی است و آن هم دارای شروط لازم و کافی است. شروط لازم برای شکل‌گیری انزوای اجتماعی عبارتند از: سطح پایین توسعه‌ی اقتصادی ـ اجتماعی، مدل ناهمگون در نرخ رشد جمعیت و تراکم مکانی و شرایط سیاسی که تسامح و تساهل را برنتابد. شروط کافی برای انزوای اجتماعی عبارتند از: گسترش بی‌اعتمادی به نهادهای اجتماعی، احساس ناامنی و ترس، عدم تنوع گروه‌های اجتماعی و عدم کثرت‌‌گرایی فرهنگی. انزوای اجتماعی دارای پی‌آمدهایی مانند گسترش یأس اجتماعی و احساس عجز (عدم کنترل روی سرنوشت) و احساس تنهایی است که یکی از خروجی‌های چنین وضعیتی می‌تواند خودکشی یا #اعتیاد باشد. دورکیم در کتاب خودکشی ابتدا به عوامل روان‌شناختی خودکشی تحت چهار عامل یاد می‌کند که عبارتند از: مالیخولیا، حزن و اندوه، وسوسه و انگیزه‌ی آنی یا غیر ارادی. سپس او به چند نوع خودکشی که دارای علل اجتماعی است اشاره دارد از جمله خودکشی‌های: خودخواهانه، دیگرخواهانه و ناشی از شرایط آنومیک. دورکیم تأکید می‌کند: «حرف درستی نیست که بگوییم فعالیت انسانی می‌تواند هر مانعی را پشت سر بگذارد زیرا هر موجودی بخشی از جهان است». او در جای دیگر می‌گوید: «در همه‌ی انواع خودکشی، جامعه در افراد حضور کافی ندارد». نگاه دورکیم به خودکشی مبتنی بر عناصر اجتماعی است فلذا حتی در دو نوع خودکشی خاص معتقد است: «خودپرستی و دگرپرستی با وجود تضادی که با هم دارند می‌توانند اثر و کارکرد یک‌پارچه و هم‌جهتی داشته باشند. در دوره‌هایی که در جامعه ازهم‌پاشیدگی وجود دارد جامعه دیگر نمی‌تواند به عنوان هدفی برای فعالیت‌های فردی به کار رود» …

… خودکشی هر چند یک عمل غیر اخلاقی است و در ظاهر با دگرکشی، تقابل دارد و نابهنجار قلمداد می‌شود اما حکایت از این دارد که جامعه به چه میزان برای هستی انسان و شهروندانش احترام قائل است. این احترام در مجازات نسبت به دگرکشی مشخص می‌شود. در جامعه‌ی ما چه‌قدر انسان‌ها به طور غیر مستقیم به حذف دیگری و دگرکشی اجتماعی دست می‌زنند و چقدر مجازات می‌شوند؟ به نظر می‌رسد خودکشی و دگرکشی دو روی یک سکه باشند و تحلیل واحدی داشته ‌باشند و هر دو بازمی‌گردد به عدم برقراری صلح! صلح با درون و صلح با بیرون دو جنبه‌ی صلح است. صلح با بیرون مقدمه و شرط لازم برای صلح با درون است تا زنجیره‌ی صلح کامل شود و زشتی‌هایی مانند خودکشی اتفاق نیفتد. صلح با بیرون هم زمانی شکل می‌گیرد که ساختارها و نهادهای اجتماعی یک تعامل خوب با فرد داشته باشند و به نیازهای او در سه سطح: خُرد (مانند رابطه با جنس مخالف)، میانه (ایفای نقش و دریافت پاداش) و کلان (افزایش مشارکت اجتماعی) پاسخ گویند، ما می‌توانیم دورکیم را مبنا قرار دهیم و سپس فرادورکیمی مسائل جامعه‌ی ایران از جمله خودکشی را در متن اجتماعی ـ سیاسی #حاکمیت_مذهبی تحلیل کنیم …

… فکر کردن، تهدید و اقدام به خودکشی، ۳ مرحله در تحلیل خودکشی است و آمار کسانی که در ایران خودکشی کرده‌اند بیش‌تر از نرخ ۶ در صدهزار نفر است که رسماً عنوان شده است. شاید بیش از ۱۰برابر این افراد، اقدام به خودکشی کرده‌اند اما ناموفق بوده است. چندبرابر این‌ها هم تهدید به خودکشی و صدهاهزار ایرانی همواره به فکر خودکشی بوده‌اند …
… خودکشی‌ها را باید ترکیبی مشاهده و تحلیل کرد. در ایران، «خودکشی»‌ها به اعتباری، سیاسی هستند و جای پای #نظام_سیاسی در ایران اخیر در هر سه نوع خودکشی و نهایتاً خود‌کشی‌هایی که دارای مجموعه عوامل ترکیبی هستند مشاهده می‌شود. در خودکشی دگر‌دوستانه امر فرهنگی، در خودکشی خودخواهانه امر اجتماعی و در خودکشی ناشی از بی‌هنجاری امر اقتصادی پررنگ است و این امور مستقیماً از سوی نظام سیاسی، هدایت می‌شوند. مشاهده می‌کنید که امر فرهنگی در خودکشی دگرخواهانه به معنای تثبیت الگوهای فرهنگی سنتی است حال آنکه در یک نظام پویای اجتماعی انتظار می‌رود که مدیریت کلان فرهنگی به اصلاح الگوهای رفتاری به صورت‌های گوناگون همت گمارد. وقتی یک #انقلاب می‌آید و توی گوش رژیم قبلی می‌زند و می‌گوید من آمده‌ام تا امر فرهنگ را تحول بخشم اما پاشنه‌ی فرهنگی به سمت عقب‌تر می‌چرخد این در اصل یک #فریب فرهنگی است که یکی از نمودهایش می‌تواند خودکشی افراد باشد. از سوی دیگر در خودکشی خودخواهانه با این پدیده مواجه هستیم که فرد می‌خواهد فریاد بزند که دارای هویتی مستقل از جامعه است و وقتی این احساس به شکل افراطی ظاهر می‌شود به خودکشی می‌انجامد. اما در لزوم ایجاد فضایی برای احساس استقلال و احساس برخورداری از هویت فردی در یک جامعه تردیدی نیست. این مختص جوامع مدرن است که دو نوع احساس خودگرایی و جمع‌گرایی با هم قابل طرح و تحقق باشند …

… انسان قرن بیست‌ویک می‌خواهد از امکان فریادزدن، نظردادن، انتخاب‌کردن برخوردار باشد. اما اگر در یک جامعه عرصه بر کنش‌گران اجتماعی تنگ شود خودکشی‎‌‎های خودخواهانه هم افزایش می‌یابند و این تنگ شدن فضا، منبعث از تصمیم نظام سیاسی است. در نهایت خودکشی ناشی از شرایط آنومیک و بی‌هنجارانه در یک جامعه ریشه در سرعت تغییرات اجتماعی و میزان توسعه‌ی اقتصادی دارد. سرعت زیاد یا کم می‌تواند بحران‌زا باشد. اینک در جامعه‌ی ما اقتصاد شکننده‌ی تک‌محصولی مبتنی بر رانت نفتی، منجر به گسست برخی پیوندهای اجتماعی شده است زیرا در یک اقتصاد ناکارامد، اشتغال هم با تزلزل مواجه می‌شود و بی‌کاری و فقر آغازگر انحرافات و بی‌اخلاقی‌ها است که یکی از آن‌ها خودکشی است. ملاحظه می‌شود که در همه‌ی انواع خودکشی جای پای نظام سیاسی پررنگ است …