بیدارباش!
📰 یادداشت احمد بخارایی پیرامون وضعیت کنونی سیاسی جامعهی ایران
#احمد_بخارایی #جامعه #سیاست
گاه در یک جامعه، «جهل» و ضعف در اندیشهورزی جنبهی ساختاری پیدا میکند و این محصول منظومهی فکریای است که عقلانیت را درجه دو قلمداد میکند. اگر تقدیرگرایی و ارجاع علت امور به عالم ماوراء در یک فرهنگ کلامی و ساختار ذهنی، تقویت شود عناصر مؤثر بر تحلیل امور، بدون آنکه متوجه شویم ما را به سمت و سوی عقلستیزی سوق میدهند. فرهنگ ما در ایران شیعی دارای قدمتی به وسعت چهارده قرن و آمیخته با عناصری از این دست است به گونهای که نهایتاً در انتظار ظهور منجی موعود به سر میبرد و در این بستر طویل تاریخی، باورمندان دینمدار به انحاء گوناگون و در مسند قدرت به تحکیم این منظومهی فکری همت گماشتهاند. امروزه جامعهی ایران هم درگیر این تفکر به اشکال گوناگون در میان عوام و خواص است. منظور از خواص، تحصیل کردههایی است که نام «روشنفکران دینی» را برای خود برگزیدهاند. این مسیر فکری و رفتاری، نهایتاً امروز به یک ناکارامدی آشکار در عرصههای داخلی و خارجی انجامیده است،به گونهای که وزیر دولت اصلاحطلبش به نمایندگی از سوی آحاد جامعه و همهی ایرانیها عنوان میدارد که «ما این روش زندگی را انتخاب کردهایم» حال آنکه میلیونها ایرانی در خارج و داخل، مانند ایشان نمیاندیشند. ایشان که نمایندهی اصلاحطلبان داخلی و نیز نمونهای از روشنفکران دینی است اینگونه میپندارد، چه رسد به خیل عظیم اصولگرایان که «تکلیفگرا» هستند. بنابراین به عنوان یک جامعهشناس که دارای تحقیقات و تأملات نسبتاً کافی است و نیز به عنوان کسی که از پیش از انقلاب با حضور در خانوادهی مذهبی و انقلابی تا پس از انقلاب با حضور در جبهه و جنگ و سازمانهای حساس دولتی و بالاخره دو دهه در دانشگاه، عرض میکنم، بنبستهای کنونی در جامعهی ایران در عرصههای اجتماعی و اقتصادی منبعث از رخوت سیاسی است و این رخوت، هم ریشه در منظومهی معیوب فکری و ساختار فرهنگی بیمار دارد که تداومش، بحرانهای جانفزاتری را برای این مردم به دنبال دارد و تقریباً هیچ تحلیلگر عمیق و آزادهای جز این نظری ندارد. اما پس از این کلیات تقریباً بدیهی و مکرر، آن چیزی که اهمیت دارد به آن توجه جدی شود این است که شکی نیست که ساختارهای سیاسی به واسطهی برخورداری از ابزارهای مدیریتی در سطح کلان، فرهنگساز هستند و نیز میتوانند در کمترین زمان، بیشترین تحول فکری و فرهنگی را در میان شهروندان ایجاد کنند. پس تا زمانی که ساختار سیاسی در ایران، اساساً مورد توجه و نظر قرار نگیرد روند نزولی و تخریبگر تداوم خواهد داشت چرا که یکی از پیآمدهای عدالتستیز در چهار دههی اخیر ایران، تقویت نگاه گزینشمحور و متعاقب آن، ایجاد رانتهای آسیبرسان بوده است که البته این جزء ماهیت حاکمیت ایدئولوژیک است. آنچه گفته آمد نه یک تحلیل سیاسی بلکه یک تحلیل جامعهشناختی مبتنی بر منطق نظام اجتماعی است. نگارندهی این سطور بر اساس کارکردهای نظام، تحلیل میکند و اگر همین نظام کنونی دارای «کارکرد» میبود حتی اگر همهی دنیا هم مخالفش بودند آن را موجه قلمداد میکرد.
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیدهها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم.