نمونهی تعهد روشنفکرانه
یادداشتی به مناسبت درگذشت دکتر محمدامین قانعیراد در روزنامهی ایران |
- زنده یاد دکتر قانعیراد را حدود پنج سال قبل در انجمن جامعه شناسی ایران، ملاقات و از ایشان دعوت کردم، در یک جلسه با دانشجویان دکترای جامعهشناسی دانشگاه پیام نور نشستی داشته باشند و از مسائل اجتماعی بگویند. ایشان هم در پاسخ، قول دادند در زمان مناسب دعوت من را میپذیرند اما از من سؤال کردند، چرا با انجمن جامعهشناسی همکاری نمیکنم و من به ایشان پاسخ دادم به دو دلیل؛ نخست اینکه انجمن بهنظر من خیلی فعال و اثرگذار نیست و دوم اینکه بهخاطر سایه دانشگاه تهران و برخی از صاحب نظران، احساس میشود، اندکی فضای انجمن گزینشی است. البته، ایشان در پاسخ به من اطمینان دادند که این موضوع صحت ندارد و بههمین خاطر، ما وظیفه داریم با فعالیت در انجمن آن را فعالترکنیم.
- در آن زمان، کلام و رفتار ایشان به دلم نشست و احساس کردم دکتر قانعی راد با بسیاری از همکارانم، تفاوت قابل ملاحظهای دارد. حتی پس از مدت کوتاهی، ایشان در یک جلسهای من را غافلگیر و مسئولیت کار گروهی در حوزه مسائل و آسیبهای اجتماعی در انجمن را به من واگذار کردند. این روند ادامه داشت تا امروز که گروه مسائل اجتماعی در انجمن جامعهشناسی ایران یکی از فعالترین گروهها است. البته، قصدم از ذکر این موضوع، این بود که تأکید کنم زندهیاد دکتر قانعیراد، با همه بدون استثنا این گونه رفتار میکرد و در روش و منش با همکاران خود تمایز قابل ملاحظهای داشت.
- تلفیق دو رویکرد اصلی در جامعه شناسی در پیوند با مسائل اجتماعی یکی از موضوعات دیگری است که ایشان همواره به آن توجه داشت، تا جایی که حتی نظریه و کنش را در دوسال آخری که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکرد با هم، آمیختهبود و به عبارتی، اهل محافظهکاری و نان به نرخ روز خوردن نبود. ویژگیای که در میان دانشگاهیان کشور، بسیار کمیاب است. حتی منش ایشان هم منحصر به فرد بود و رفتار کلامی و غیرکلامی اثرگذاری با مخاطب داشت، چراکه درونش پاک و بیآلایش بود.
- البته در اینجا لازم است به دو موضع مهمِ ایشان نیز اشاره کنم؛ نخست اینکه دکتر قانعیراد، دغدغه اصلاح جامعه را داشت و میدانست که برای هدایت و پیمودن این مسیر به رهبری روشنفکران اجتماعی نیاز داریم. بر این اساس، عنوان کرد: «به نظر من پارادایم روشنفکر اجتماعی میتواند بر مبنای دانش جامعهشناسی شکل بگیرد. روشنفکر اجتماعی، دغدغه سیاست و اخلاق دارد؛ ولی ارتقای فرآیندهای سیاست و تصمیمگیریهای جمعی و بهبود اخلاق و رفتارهای فردی را به میانجی ساختن یک جامعه سالم و توسعهیافته و انسانی و دموکراتیک تعریف میکند. روشنفکر اجتماعی، نه دولت را بهعنوان تنها مبنای عمل و تغییر در نظر میگیرد و نه افراد را مخاطب انحصاری خود قرار میدهد، بلکه تأثیرات ساختارها، نهادها و سازمانهای اجتماعی بر عملکرد دولتها و همچنین بر باورها، عواطف و خواستهای تکتک افراد را در کانون توجه خود قرار میدهد؛ تأثیراتی که لزوماً آگاهانه نیستند و بر ناخودآگاه افراد تأثیر میگذارد.» هزار نکته باریکتر از مو در این کلام ایشان نهفتهاست. از سوی دیگر ایشان جامعه را ملتهب میدید و عنوان میداشت: «ما با نوعی زوال اخلاقی رو به رو هستیم. هنجارهای اخلاق گم شدهاند و جامعه نمیداند چه کاری باید انجام دهد. جامعه دچار وضعیتی شده است که مرز تشخیص خوب و بد خیلی مشخص نیست. فراتر از وضعیت تردید اخلاقی، بهطور مشخص مردم دارند به سمت بدیها پیش میروند. یعنی هر جایی که بتوانند به نفع خود و به ضرر دیگری عمل میکنند انصاف بهعنوان قاعده طلایی اخلاق فراموش شده است. وقتی انصاف نداشته باشیم نسبت به دیگران خشونت میورزیم و این نوعی زوال اخلاقی است. بیاخلاقی به معنای گسترش طرد دیگری است. ما بیش از پیش دیگران را طرد میکنیم و بیش از پیش به آنها به مثابه ابزار نگاه میکنیم و سعی میکنیم آنها را در جهت منافع خود به کار بگیریم. بیش از پیش، نسبت به منزلت،شأن و کرامت دیگران بیتفاوت میشویم، بیش از پیش میکوشیم به قیمت تعرض نسبت به دیگری، در زمینه کسب ثروت و قدرت، موقعیت برتری را برای خود ایجاد کنیم.»
- به عبارتی، تمام مواضع و تحلیلهای دکتر قانعیراد مبتنی بر دانش و تعهد روشنفکرانه بود. صد حیف که شمع وجودش خیلی زود خاموش شد.