اعتراضیه‌ی زنان سینماگر ـ آزار جنسی ـ مردستیزی ـ رادیکالیسم

گزارش روزنامه‌ی مردم‌سالاری از صحبت‌های احمد بخارایی در نشست کلاب‌هاوسی بررسی ابعاد بیانیه‌ی اعتراضی زنان سینماگر نسبت به آزار جنسی مردان سینماگر به میزبانی خبرآنلاین | برگزار شده در پنج‌شنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۱ و منتشر شده در یک‌شنبه ۴ اردی‌بهشت ۱۴۰۱



| نمایش گزارش:

| احمد بخارایی: قبل از هر چیز در ابتدا باید مشخص شود که واحد اصلی تحلیل و سوال این جلسه چیست؟

بیانیه است؟ بحث جنسیت زدگی در جامعه است یا دفاع از حقوق زنان؟ ملاحظه می شود که دوستان از هر دری سخنی می گویند و این شاید مناسب یک نشست علمی نباشد، اما من حسب عنوان اصلی این نشست و موضوعی که بر اساس آن دعوت به حضور شده ام می خواهم خود بیانیه را مورد بررسی قرار دهیم، چرا که بحث جنسیت زندگی و فراگیری آن کاملا روشن است و این ماجرا از سینما گرفته تا دانشگاهه مه جا وجود دارد.


«نمی دانم آیا لازم است از دیدگاه جامعه شناسی به ماجرا بپردازم یا خیر و ممکن است صحبت های من خیلی خوشایند برخی افراد نباشد، به ویژه بین سینماگران که ممکن است میانمان زبان تخصصی مشترک کمتری وجود داشته باشد و همین باعث سخت تر شدن ماجرا می شود.»


داستان تبعیض جنسیتی أظهر من الشمس است، پس از زشت بودن و محکوم بودن این ماجرا گذر کنیم و بنا را بر این بگذاریم که همه در پذیرش این مسئله متفق القول هستیم، پس از این می خواهم سه پرسش مطرح کنم و در حد فهم خودم به آنها پاسخ گویم که عبارتند: ۱ـ صدور این بیانیه با محتوای تعرض جنسی به زنان سینماگر و محکومیت آن از سوی امضا کنندگان که زنان مطرح سینماگر هستند، آیا یک «کنش اجتماعی است؟ ۲ـ این بیانیه مظهر چه نوع حرکت با رویکرد فمینیستی است. ۳- فهم هرمنوتیکی من از این بیانیه چیست؟»


«این که این بیانیه کنش بود یا خیر؟ یک سوال است. به اعتباری می توان گفت این بیانیه یک کنش بود و به اعتباری هم می توان گفت که کنش نبود چرا که بر اساس یک نگاه محدود و با توقع حداقلی شاید بتوان گفت یک کنش اجتماعی بود اما با نگاه عمیق تر می توان گفت این حرکت از سوی سینماگران زن کنش اجتماعی» نبود زیرا یک کنش اجتماعی از چهار منظر دارای ویژگی هایی است که اینجا کمتر مشاهده می شود، در منظر نخست، یک کنش اجتماعی در یک بستر مشخص از گذشته تا حال می ماند به زمان اکنون رسیده و زمینه بروز واضحی دارد، در منظر دوم، یک کنش اجتماعی دارای صورت» و قالب هنجارمند و تا حدودی مبتنی بر ادبیات علمی است، در منظر سوم یا نگاه محتوایی، یک کنش اجتماعی دربردارنده دیالکتیک و نیز علاوه برآن، زمینه ساز کنش متقابل است در مناظر چهارم، پیامد یک کنش اجتماعی، شکل گیری گروه های کنش گر بعدی و در یک برایند قرار می گیرد. از این رواید صدور بیانیه با محتوای خاصش، شاید یک کنش اجتماعی تلقی شود. چون این کارزار قرار است ادامه پیدا کند و این اتفاق خیلی خوبی است، بین عنصر آگاهی در بین زنان سینماگر و دنبال کنندگان آنها باید افزایش پیدا کند. تلاش من در طرح پرسش نخست و پاسخ گویی در جهت نقد بیانیه، به قصد تکمیل این مسیر و قرار گرفتن این گونه حرکت ها در ریل کنش گری اجتماعی است.»


معمولا افرادی که در سینما حاضر می شوند از قشر متوسط هستند که به دنبال کسب پایگاه اجتماعی اند. زنان سینماگر هم با پول و شهرت پیوند خورده اند پس این بیانیه دارای رویکرد مارکسیستی در دفاع از حقوق زنان کارگر و ستمدیده اقتصادی نیست. از سوی دیگر، رویکرد سوسیالیستی هم ندارد زیرا هدفش معطوف به سینما و محدود است مشخصا فمینیست لیبرال که دنبال اصلاح قوانين است هم نیست زیرا لحن بیانیه فراتر از بحث قانون و یک حرکت نرم و محافظه کارانه است. 


من فکر می کنم این حرکت بیشتر مربوط به یک فمینیست رادیکال از نوع خاص می شود. این برداشت من از رویکرد رادیکال بودن نگاه فمینیستی در این بیانیه به پاسخ پرسش سوم من مبنی بر فهم هرمنوتیکی از محتوای بیانی هم مربوط می شود، در پاسخ به پرسش سوم باید بگویم من بیانیه را مطالعه کردم، از کلماتی چون قدری، توهین، تحقیر و تهدید استفاده شده بود که در جامعه ما هر صاحب قدرتی از آن استفاده می‌کند. حتی ما که در دانشگاه هستیم آن را حس می‌کنیم.

بحث باج گیری جنسی توسط صاحبان قدرت نیز مطرح شده بود، نکته اصلی این است که «قدرت» تعریف دارد، آیا این بیانیه متمرض کسانی است که در قدرت سیاسی هستند؟ یا فرضا معطوف می شود به تمام تهیه کنندگانی که به اعتبار سمتشان، مدیر و قدرتمند هستند؟ اگر فقط بحث قدرت ویژه در بین تهیه کنندگان و عناصر سینمایی است چرا فراگیری علی الاطلاق تعرضات جنسی در بیانیه مطرح شده است؟


در بیانیه آمده بود که این تبعیض ها سیستماتیک شده است، استفاده از این کلمه یعنی سیستماتیک اشاره به ریشه ای و نهادینه شدن دارد حال اگر چنین است پس دیگر بحث صاحبان قدرت مطرح نیست و همه مردان سینماگر در هر رده‌ای، تجاوزگر خواهند بود. نکته بعد قضاوتی است که در بیانیه وجود دارد و می گوید «آزارگران به واسطه شهرت و اعتباری که توسط هواداران شان به دست آورده اند، هیچ ترسی از دست بردن به این جرائم ندارند . استفاده از واژه های «هیچ ترسی»، «همه»، «هواداران» و «آزارگران» بار معنایی سنگینی دارد. در واقع این جا همه هواداران هم محکوم شده اند و علاوه بر این موضوع، تمام مردان مورد خطاب قرار گرفته اند. به انضمام این که وقتی بحث خشونت جنسی مطرح می شود، زنان که علیه زنان نیستند. این

کلی گویی ها و این هجمه بی قید و شرط به همه مردان، همان چیزی است که قبلا از آن به عنوان رویکرد رادیکال در انواع فمینیست از آن یاد کردم که هدفش بیش از تعامل و کنش گری اجتماعی، نبرد علیه مردان است.»


 «حقیقتا زمانی که این بیانیه را خواندم و این حرکت را دیدم، هم خوشحال شدم، هم این که مقداری ناراحت شدم چون استفاده از این کلمات در بیانیه ها سرانجامی نخواهد داشت.» 


باید این بیانیه در ادامه مسیر پیراسته شود و ما به سمت کنش حرکت کنیم، باید بررسی کنیم که کنش های مطالبه جویانه و مطالبه گر چه ویژگی هایی دارد و کدام یک از شاخه های چهار گانه فمینیستی را مورد هدف قرار می دهد و فقط یک ابراز احساسات و کلی گویی نباشد.


از سوی دیگر بیش از آن که به روش مقابله با آزارگری جنسی در این بحث علمی و در این نشست بپردازیم، شاید لازم باشد که به: ۱- تعریف آزار جنسی در فضای ایران و در متن فرهنگی اجتماعی ایران بپردازیم، ۲- علل و دلایل آزارگری جنسی تحلیل شود. اگر در این دو بخش تامل لازم را داشته باشید، پس از آن است که خواهیم توانست در خصوص مقابله و حذف آزارهای جنسی تدابیری پیشنهاد دهیم وقتی اصل یک موضوع هنوز وضوح ندارد نمی توان درباره سیاست های تنبیهی سخن گفت به ویژه در مورد مساله تعرضات جنسی که گاه خود زنان هم ناخواسته یکی از عوامل

زمینه ساز یا تقویت کنند همین تعدیات جنسی به زنان از سوی مردان زیاده خواه و هوس باز در بستر یک فرهنگ مردسالار هستند. بر این اساس است که حرکت هایی مانند «می‌تو» نتوانسته فارغ از هیجانات در ایران آن چنان که باید و شاید موفق شود. لازم است نگاهی عمیق و نقادانه به مسئله تعدیات و آزارهای جنسی در ایران داشته باشیم.»