جامعه‌ی دوقطبی و خشن از شاخص‌های فروپاشی اجتماعی است!

گفت‌وگوی نشریه‌ی دانشجویی وحدت دانشگاه تهران با احمد بخارایی درباره‌ی خشونت فزاینده در جامعه

احمد بخارایی: ما اگر بخواهیم آینده را تحلیل کنیم، باید گذشته را مدنظر داشته باشیم. به این معنا که علل و دلایل یک پدیده را بدانیم و سپس احتمال بدهیم که در آینده‌ی نزدیک یا دور چقدر آن دلایل و علل ممکن است که از دسترس خارج یا ترمیم شوند. بنابراین مهم است که ما علل و دلایل خشونت را بدانیم. اینکه تفکیک می‌کنم بین علت و دلیل را در ادامه توضیح خواهم داد. ببینید شما به درستی اشاره کردید که کف خیابان‌ها هم خشونت را می‌بینید، بین دو تا راننده یا در نوع رانندگی؛ در سطح خرد. یا خشونت درون خانواده‌ها هم ممکن است که ببینید. خشونتی که اولیا نسبت به فرزندان‌شان، مرد نسبت به زن یا برعکس در سطح خرد وجود دارد. هر پدیده‌ای در سطح خرد اتفاق می‌افتد تابع سطح میانه است؛ سطح میانه هم تابع سطح کلان است. یعنی شما یک پدیده را (که حالا پدیده مورد نظر ما خشونت است) در سه سطح می‌توانید تحلیل کنید تا یک تحلیل جامع داشته باشید. وگرنه چنانچه تحلیل‌ها در سطح خرد باقی بمانند، فقط ممکن است که نگاه روان‌شناسانه به صحنه بیاید و نگاه روان‌شناسانه هم در جامعه ما جواب نداده است به‌رغم این همه دکتر روانشناس و مراکز مشاوره و توصیه‌های روان‌شناسی که می‌بینیم فقط توانسته ۵ الی ۱۰ درصد پاسخگو باشد و آن بخش عظیم خشونت بازتولید شده است.

نمونه‌های سطح خرد را عرض کردم. سطح میانه خشونتی است که در نهادها و سازمان‌ها شاهد هستید. حالا این نهاد ممکن است نهاد آموزش عالی باشد که ما هستیم، نهاد آموزش و پرورش که همان رابطه بین معلم و دانش‌آموز است، همان بحران گروه مرجع که ما همیشه مطرح کردیم که در اصل معلم باید گروه مرجع دانش‌آموز باشد ولی شما شاهد یه گسست بین این دو گروه هستید؛ در دانشگاه هم که ما هستیم، در عمل عضو هیئت علمی که باید کنش‌گر اصلی دانشگاه باشد، نقش ویژه و برجسته‌ای ندارد، بیشتر تابع نهادها و سازمان‌هایی مثل نهاد رهبری و حراست و نهاد #شورای_عالی_انقلاب_فرهنگی است که یک تحکم و نگاه از بالا به پایین هست. حالا سازمان که عرض کردم در سطح میانه شما در ادارات شاهد هستید که یک فرد احساس می‌کند موقعی که به یک اداره وارد می‌شود، اگر پارتی یا آشنا یا تلفنی یا رشوه‌ای نباشد، آن‌طور که باید و شاید کارش به خوبی پیش نمی‌رود. این‌ها همه خشونت است. خشونت سازمانی علیه ارباب رجوع می‌باشد. آن‌وقت همین خشونت در سطح میانه خودش تابع خشونت در سطح کلان است. در هر جامعه‌ای آبشخور اصلی سطح کلان است که واحد تحلیل در این سطح، ساختارها هستند؛ ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. تفاوت بین علت و دلیل را اینجا برای شما تفکیک می‌کنم. وقتی می‌گوییم ساختار فرهنگی، بحث ایدئولوژی و هنجارها است. حالا هنجارها یک موقع جنبه ارزشی پیدا می‌کند که ریشه در اعتقادات و ایدئولوژی و باورها دارد. یک موقع هنجارها ریشه در آداب و رسوم دارد که عرف نامیده می‌شود و آن بخشی که مکتوب می‌شود، قوانین هستند. در بین این هنجارها آن چیزی که خیلی ریشه‌ای و اصلی و به اصطلاح جوهری است، و دیر تغییر می‌کند و اثر خودش را همه جا نشان می‌دهد، همان بخش باورها و اعتقادات دینی است. آن‌وقت در آنجا شما با دلیل مواجه هستید، یعنی این ساختار یک ایدئولوژی شیعی مسلک دارد که معتقد است که به‌عنوان اقلیتی در یک دین، در طول تاریخ سرکوب شده و در زمان‌های مختلف می‌خواهد به نحو خیلی برجسته و افراطی قد علم کند. بنابراین این #ایدئولوژی شیعی مسلک در درون افراد، در ساختار وجودی و شخصیتی و منظومه فکری‌شان ریشه دوانده؛ این افراد وقتی می‌خواهند کاری انجام بدهند، دلیل رفتارهای‌شان، آن ایدئولوژی‌شان است. دلیل تفاوت آن با علت همین است که دلیل یک امر درونی است، فرد استنتاج می‌کند، فهم می‌کند، بر اساس دو دو تا چهارتا کردن درونی خودش، بر اساس آن منظومه فکری خود، دست به رفتار و انتخاب می‌زند ولی علت، یک عنصر بیرونی است. مثلا فرض کنید اگر ساختار معیشتی، ساختار ناقص و معیوبی باشد، این یک علت برای وقوع جرم است، امری بیرونی است. برای مثال طلاق در خانواده‌ها، می‌توانیم بگوییم تأثیرش را در بروز انحرافات اجتماعی نشان می‌دهد. این‌ها از جمله علت‌ها هستند که وقتی از صحنه حذف یا ترمیم شوند، طبیعتا معلول هم به منصه ظهور نمی‌رسد و دیگر شاهدش نخواهیم بود.

| فایل |

پربازدیدها

پزشکیان: تکرار حکایت شیخ و شیره و شیرینی!

بی‌سوادان جامعه نشناس!

آقای عباس عبدی چرا خلاف واقع می‌گویید؟!

وفاق ملی بر باد رفته!