خشم علیه روحانیت شیعه، دو سناریو: ۱ـ با هدایت گروه‌های داخل قدرت و ۲ـ خودجوشی مردم، یا تلفیق این دو عامل!؟

| گفت‌وگوی پایگاه خبری تحلیلی دیده‌بان ایران با احمد بخارایی درباره‌ی خشم مردم از روحانیت | منتشرشده در ۱۲ اردی‌بهشت ۱۴۰۲

| نمایش گزارش |

از دو زاویه می‌توان به این خشم نگاه کرد؛ یک اینکه تضاد منافع بین گروه‌های داخل ممکن است به نفع یکی از طرفین شکل گیرد و اینگونه رفتارها مدیریت شود و طرف دیگر امتیاز گیرد. کمااینکه الان هم مشاهده می‌کنید که به دنبال مطالبه‌گری‌هایی که مردم در کف خیابان داشتند، پیام‌شان را کم و بیش به داخل مجموعه نظام سیاسی منتقل کردند. داخل مجموعه نظام سیاسی هم افراد، سلایق و گروه‌های متضادی وجود دارد. برخی از آن‌ها پیام مردم را کم و بیش دریافت کرده‌اند و حتی برخی از آن‌ها تا حدودی با مواضع مردم هم موافق هستند. اما گروه‌های مقابل‌شان در داخل قدرت، به دلایل مختلفی که ممکن است بحث قدرت و ثروت و ایدئولوژی یا آمیخته‌ای از آن‌ها باشد، در مقابل گروهی که پیام مردم را دریافت کرده است، می‌ایستد.

… چه بسا برخی از این حرکت هایی که شما می‌فرمایید"مردم" انجام می‌دهند، از یک زاویه ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه، سازمان‌دهی شده‌ تا اهرم فشاری علیه بخش دیگری در داخل نظام سیاسی باشد. اما از زاویه دیگر اگر بپذیریم که مرجع انجام دهنده بخشی از این رفتارها واقعا مردم هستند، با این مقدمه توضیح می‌دهم که با انسجام اجتماعی ارتباط پیدا می‌کند.

… انسجام اجتماعی به معنای این است که همه گروه‌ها، سلیقه‌ها و به طور کل همه مردمی که داخل نظام اجتماعی هستند، مشارکت داده شوند و به بازی گرفته شوند تا در نهایت آن انسجام اجتماعی ایجاد شود. ما از سال ۵۸ به بعد شاهد بودیم که یک نوع بخشی‌نگری و مرزبندی بین مومن و غیر مومن، مسلمان و غیرمسلمان، شیعه و غیر شیعه ایجاد شد که ناشی از نظام سیاسی ایدئولوژیک است. این مرزبندی در گزیش‌هایی که افراد برای ادامه تحصیل، اشتغال یا مواردی از این قبیل مراجعه می‌کردند، اعمال شد. از همانجا این زاویه شکل گرفت و دو جبهه "خودی و غیرخودی" پررنگ و پررنگ‌تر شد تا اینکه در این چهار دهه اخیر فاصله و شکاف زیادتر شد.

… طبیعتا گروه‌هایی که به حاشیه رانده شده‌اند، به جایی رسیدند که احساس می‌کنند دیگر صدایشان به گوش صاحبان قدرت نمی‌رسد. از سوی دیگر صاحبان قدرت هم در میان خودشان توزیع قدرت و ثروت را دارند و گاه بر سر منافع با هم چالش پیدا می‌کنند حال وقتی گروه خودی و غیرخودی تشکیل شود، توزیع قدرت و ثروت هم عمدتا محدود به همان خودی‌ها خواهد بود. به بیانی دیگر تبعیض‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به نحوی نهادینه شده است. در این شرایط مظهر و نماد نظام سیاسی- ایدئولوژیک، روحانیت است.

… ما در راس کشور ولایت فقیه را می‌بینیم که یک شخص روحانی است؛ همچنین نهادها و سازمان‌های قدرتمندی از جمله مجلس خبرگان، شورای نظارت بر قانون اساسی و در همه مناصبی که کلیدی هستند، روحانیونی از جانب رهبری منصوب شده‌اند.

… با این تفاسیر دیگر یک گزینه برای قشرهایی از مردم باقی می‌ماند و آن هم متاسفانه رفتار و زبان خشونت‌بار است. حال این خشونت یک زمان در قالب عمامه‌پرانی، یک زمان در قالب اهانت‌های کلامی و زمان دیگر در قالب حذف فیزیکی طرف مقابل نمود پیدا می‌کند.

 … این روند قابل پیش‌بینی بود و بارها جامعه‌شناسان هشدار دادند که اینگونه تقابل بخشی از نظام سیاسی با بخشی از مردم سرانجام خوبی نخواهد داشت. حال یکی فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد و از کشور می‌رود، یکی دست به حذف فیزیکی خود می‌زند و خودکشی می‌کند، دیگری ممکن است به انزوا برود و با مواد مخدر سرش را گرم کند و یکی دیگر هم ممکن است دست به طغیان و خشونت بزند. اینها مواردی است که از نظر جامعه شناسی و تئوریسین‌هایی نظیر رابرت مرتن پیش‌بینی می‌شد و برای فهم و تحلیل مسئله دشواری نبود.

… فردی که احساس می‌کند غیر خودی است، با بی‌حجابی دارد فریاد می‌زند و مطالبات دیگرش را بیان می‌کند.

… ما یک سرچشمه‌ای داریم که نظام سیاسی ایدئولوژیکی به نام جمهوری اسلامی است. این سرچشمه وقتی می‌جوشد، در شعبه‌های مختلفی جریان پیدا می‌کند. شما هر نماد و رفتار سیاسی و حکومتی را که می‌بینید در واقع شعبه‌های نظام سیاسی است که تمام آن‌ها به سرچشمه وصل می‌شود.

همین موضوع حجاب را در نظر بگیرید؛ باز یک تفکری است که به بایدها و نبایدها و امر به معروف و نهی از منکر اعتقاد دارد. طبیعی است که پشت این اعتقاد، منافع سیاسی و اقتصادی نهفته است و یک پوشش دینی و ایدئولوژیکی به آن می‌دهند و می‌خواهند امر کنند.

… امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین است اما تعریفی که از امر و معروف دارند، یک تعریف خاص درون نظام سیاسی و کم و بیش وابسته به آن است. سوی دیگر ماجرا مردم هستند که فارغ از دغدغه‌های سیاسی، یک نگاه تحول جویانه دارند، جهان و الگوهای رفتاری نو را می‌بینند و با عقلانیت خودشان حجاب، عفاف و حیا را تجزیه و تحلیل می‌کنند و این دو تحلیل در مقابل هم قرار می‌گیرند. طبیعی است زمانی که دیالوگ شکل نگیرد، زمانی که تعامل کلامی و ذهنی وجود نداشته باشد، در نهایت یک گزینه می‌ماند؛ یک طرف علیه طرف دیگر خشونت می‌ورزد.

… این خشونت در قالب‌هایی همچون گذاشتن دوربین، تجسس در حریم خصوصی، جریمه و برخورد کردن و سایر اتفاقاتی که در این مدت رخ داد، نمود پیدا می‌کند. در این شرایط طرف مقابل هم وقتی از امر به زعم خودش عادی، منع می‌شود ممکن است به انجامش حریص شود. یعنی بی‌حجابی را به عنوان سمبلیک تشدید می‌کند.

… همانطور که می‌دانید بی‌حجابی یک مسئله خاص در جامعه ما نیست بلکه ما مسائل دیگری هم داریم اما بی‌حجابی به پیش قراول آن اعتراضات و مطالبه‌گری‌ها تبدیل می‌شود. بنابراین همان فردی که احساس می‌کند با بحران هویت مواجه است، غیر خودی است و اصلا به بازی گرفته نمی‌شود، با بی‌حجابی در اصل دارد فریاد می‌زند و مطالبات دیگرش را از این طریق بیان می‌کند.