«آسمان» غیرت دینی: «زمین» سیاه دی‌ماه در روز آخر

| احمد بخارایی:

۱ـ پرواز بوئینگ ۷۳۷ متعلق به خط هوایی اوکراین (PS752)، عازم کی‌یف در ۱۸ دی ۱۳۹۸ با دو شلیک پدافند (بخوانید: آفند و حمله) هوایی سپاه، ابتدا بال‌هایش آتش گرفت و سپس در هوا منفجر شد و ۱۷۶ سرنشین مظلوم آن درجا جان باختند و پودر شدند. امروزه مسئولان سپاه «تکلیف‌محور» عنوان کرده‌اند که اگر این هواپیما را سرنگون نمی‌کردند آمریکا به ایران حمله می‌کرد و ده میلیون نفر کشته می‌شدند. این «توجیه» و پیش‌گویی از کجا آمده و بر چه بنیادی استوار است؟ خوابیم یا بیدار؟

۲ـ در ۱۸ دی ۱۴۰۰ بزرگ‌مردی به نام بکتاش آبتین (مهدی کاظمی) عضو برجسته‌ی کانون نویسندگان به جرم اندیشه‌ورزی در ایام اسارت در زندان، غیر مستقیم به قتل رسید و جاودانه شد. بکتاش آبتین نویسنده، شاعر و کارگردان سینما ، کنش‌گری پرتوان و مبارزی آرمان‌گرا با کم‌تر از پنجاه سال سن بود. کشتن او هم «توجیه» می‌شود زیرا او را تشوش‌گر اذهان عمومی می‌خواندند!

۳ـ چندی قبل در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۰ از خروج قانونی دکتر سعید مدنی به خارج از کشور برای استفاده از فرصت مطالعاتی در فرودگاه، بدون اطلاع قبلی جلوگیری شد و مأمورین اطلاعات سپاه بدون حکم قضایی او را ممنوع‌الخروج کردند. سعید مدنی جامعه‌شناس ۶۱ ساله، طی سی سال اخیر با انجام پژوهش‌های کم‌نظیر در موضوعات پیرامونیِ همه‌ی ما مانند اعتیاد، روسپی‌گری و خشونت، همواره صدای پر‌توان خاموشان و درماندگان اجتماعی در ایران بوده است اما از سال ۱۳۷۳ تا کنون به جای تشویق و تقویت، او را طی چند نوبت دست‌گیر و زندانی و تبعید کردند و اخیراً هم از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (بخوانید: ضد فرهنگ و ناارشاد)کتاب‌هایش ممنوع‌الانتشار شده‌است. این را هم «توجیه» می‌کنند زیرا پژوهش‌های اصیل جامعه‌شناختی، پرده از زشتی‌های پنهان و آشکار سیستماتیک بر می‌دارد و جامعه را هشیار می‌کند حال آن‌که «هشیاری»، کار دست صاحبان قدرت می‌دهد!

۴ـ در این برهه، نوای زندانی‌های سیاسی و عقیدتی و مدافعان حقوق شهروندی در سلول‌های انفرادی توأم با شکنجه و تحقیر و نیز خانواده‌های دادخواه قربانیان دفاع از حقوق خود در کف خیابان‌ها طی سال‌های گذشته و هم‌چنین خانواده‌های داد‌خواه ۱۷۶ پرواز‌کننده‌ی بی‌بازگشت پرواز ۷۵۲ اوکراینی در ماه‌ها و روزهای گذشته با هارمونی فریادها و شعرهای بکتاش آبتین در ذهن و اندیشه‌ی مردم این سرزمین طنین‌انداز شده است. همه‌ی این‌ها پی‌آمد وجود «خشونت»ی است که در این دیار، «صلح» و آرامش را به حاشیه رانده و همواره «توجیه» شده است و کتاب آخر سعید مدنی هم پیرامونِ «علیه خشونت» به رغم چاپ، اجازه‌ی انتشار نیافت حال آن‌که همه‌ی این برخوردها و همه‌ی این رخ‌داد‌های دردناک نمونه‌های بارز وجود خشونت و اعمال غیر انسانی است که زندگی را در ایران برای منتقدان و اهالی فکر و اندیشه دشوار و فرسایشی کرده است.

۵ـ آیا آن‌چه با کلیدواژه‌ی «توجیه»، بر سر بسیاری از جمله قربانیان مظلوم حمله به هواپیمای بی‌دفاع یا این همه زندانی فهیم و متعهد یا بکتاش آبتین‌ها‌ و سعید مدنی‌ها‌ رفته‌ رایج و شایع نبوده است؟ وقتی صدای نویسندگان، سینماگران، هنرمندان و جامعه‌شناسان دلسوز و جسور و اندیشمند در هر جامعه‌ای خاموش شود هر روز شکل جدیدی از دشواری زندگی در آن کشور جلوه‌گر خواهد شد چنان‌که در ایران شده است. متأسفانه دهه‌ها است «شلیک» به عقاید انسان‌دوستانه و مدنی افراد اندیشمند در جامعه رواج یافته است. بسیاری از شهروندان (رعایا) در این شرایط نابه‌سامان اجتماعی هر صبح خود را با نومیدی و اضطراب و با قرص‌های ضد افسردگی به روز پیوند می‌زنند و حتی در این دیار با موسیقی هم دشمنی می‌شود و نگاه امنیتی، پستوی خانه‌ها را هم در نوردیده است. چرا چنین است و چرا تلاش نظام سیاسی در جهت از کار انداختن قوه‌ی تخیل و تفکر و خردورزی انسان‌هاست؟ مردم ما امروز خود را گم کرده‌اند و نمی‌دانند کجای هستی ایستاده‌اند. به نظر نمی‌رسد این سرازیری را گشایشی باشد. همه‌ی تشکل‌ها و انجمن‌های علوم انسانی وظیفه دارند نسبت به این وضعیت با صدای بلندتری پیام اجتماعی‌شان را به گوش نظام حکم‌رانی برسانند. مسیری که زنده‌یاد بکتاش آبتین و سعید مدنی را در آن گرفتار کردند مسیر گذشته‌ی برخی از ما و مسیر آینده‌ی اغلب ماهاست، نوبت به نوبت و برای هر کس به گونه‌ای …!

۶ـ کلیدواژه‌ی «توجیه» که همه جا سر بیرون می‌آورد به معنای تفسیر رفتار و تصمیم‌ها مبتنی بر ذهنیتی است که آبشخورش باورهای پیشینی است. یکی از این باورها که نزد نظام حکم‌رانی در جامعه‌ی ما تبدیل به «حس درونی» شده است ضرورت حفظ نظام مذهبی است که مترادف با همان «غیرت دینی» است که آقای خامنه‌ای در ۱۹ دی ۱۴۰۰ در دیدار مجازی با مردم قم به حفظ آن تأکیدِ مکرر داشتند و برخی منتقدان را «کم‌مایه» خواندند. می‌دانید که «غیرت» انواعی دارد از جمله: انسانی، ملی و دینی. بنا به نوع و جنس باورهایی که نظام‌های ایدئولوژیک اجتماعی یا سیاسی در جوامع گوناگون دارند این انواع سه‌گانه‌ی «غیرت» دارای تقدم و تأخرند و «اولویت‌بندی» می‌شوند به گونه‌ای که یکی از آن‌ها در رأس قرار می‌گیرد و مابقی محکومند. بر این اساس در ایران کنونی، باور نظام سیاسی مبنی بر لزوم حفظ «غیرت دینی» به معنای تحت‌الشعاع بودن انواع دیگر «غیرت» تحت «غیرت دینی» است. بنابراین اگر تعارض یا نا‌هم‌خوانی‌ای بین انواع «غیرت»ها در گیرد چون حق با «غیرت دینی» است پس انواع دیگر «غیرت» شامل: «انسانی» و «ملی» مجبور به تسلیم و در موقع ضرورت، محکوم به «قربانی شدن» هستند. آیا این همان نقطه‌ی آغاز «توجیه»ی نیست که در بندهای بالا در چند نوبت به آن اشاره شد؟

۷ـ اگر طبق بند ۶ به پیرامون‌مان نگاه کنیم و اگر مذاکرات برجامی جاری به نتایج مثبتی منجر شود که نظام کنونی با قدرت و توان بیش‌تری با چنین باورهایی ادامه‌ی مسیر دهد چه بر سر منتقدان خواهد‌ آمد؟ این نگرانی جدی من به عنوان یک جامعه‌شناس است که تلاش می‌کنم واقعیت‌های اجتماعی را آن‌گونه که هست ببینم و آینده را بر اساس آن‌چه تا کنون بوده است ترسیم کنم که نگران‌زاست. اگر این تحلیل‌ها نشان از «کم‌مایگی» دارد محترمانه مدعیات دیگر را به گفت‌و‌شنود چالشی و دیالکتیکی دعوت می‌کنم. به این عرایض بالا به طور جدی اندیشه کنید! آیا ملت ایران، گروگان قدرت‌های داخلی و خارجی است؟