«خودکشی‌ها»، جلوه‌ای از «فروپاشی اجتماعی»!

گفت‌وگوی منتشرنشده‌ی روزنامه‌ی همشهری با احمد بخارایی درباره‌ی رابطه‌ی خودکشی و فروپاشی اجتماعی

🖋 «گفت‌و‌گویی که در روزنامه‌ی همشهری چاپ نشد!»

چند روز قبل از طرف روزنامه‌ی همشهری تماس گرفتند و با توجه به انتشار خبری مبنی بر خودکشی یکی از اصحاب رسانه گفت‌وگویی داشتیم که تنظیم مقدماتی شد اما از سوی سردبیری نسبت به چاپش ممانعت شد. این اقدام، هر دلیلی که داشته باشد نمی‌تواند عالمانه تلقی شود. اندکی اصلاحات در متن، انجام دادم و منتشر می‌کنم تا شما داوری کنید در چه فضای تأسف‌باری قرار داریم که اصحاب رسانه هم گاه به این وضعیت اسف‌بار دامن می‌زنند. امیدوارم رسانه‌های داخلی و خارجی با درک بهتری از موقعیت و وظایف خود در صحنه‌ی آتی تحولات ایران، ایفای نقش کنند. بدیهی است در جامعه‌ای که «آگاهی» نهادینه نشود حتی «دمکراسی» هم به بی‌راهه می‌رمد!

| متن گفت‌وگو:

یك پدیده‌ی اجتماعی علل عام و خاص دارد. علل عام مترادف با «شرایط لازم» و علل خاص هم متناسب با شرایط در لحظه به عنوان «شرایط کافی» می‌تواند به وقوع یك پدیده‌ی اجتماعی منجر شود. در اغلب موارد، وقوع یك پدیده‌ی اجتماعی منوط به گذشت زمانی طولانی است و ریشه‌ای تاریخی و عمیق دارد و نمی‌شود آن را به شكل سطحی تحلیل كرد. پدیده‌ی خودكشی ناشی از افسردگی اجتماعی را نیز نباید جدای از این موضوع مورد تحلیل و ارزیابی قرار داد. برای تحلیل پدیده‌ی خودكشی از منظر جامعه‌شناسی باید به چند دهه قبل بازگردیم. این مسأله را نمی‌توان فقط در بستر یك یا چند سال قبل مورد واكاوی قرار داد. ذات انسانی افراد، ذاتی اجتماعی است و اگر فرد به شكل جدی وارد فعالیت‌های گروهی و اجتماعی نشود و در گروه‌هایی كه در جامعه شكل می‌گیرد، نقش‌آفرینی نکند، این عدم همراهی و نبودن درمسیر تحولات اجتماعی می‌تواند منجر به از بین رفتن هویت اجتماعی در فرد شود. به نظر می‌رسد در دهه‌های اخیر، هویت اجتماعی افراد تهدید شده است و این هویت گروهی حتی در خانواده‌ها درمعرض خطر قرار گرفته است. اینک جای این سؤال خالی است كه چگونه هویت افراد در خانواده‌ها مورد تهدید قرار گرفته است؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت، سن ازدواج در جامعه افزایش یافته است. براساس آمارهای ارائه شده ازسوی متولیان امر، دست كم حدود ۵ میلیون دختر و پسر در سنین ۳۰ تا ۴۰سال در تجرّد زندگی می‌كنند. نباید این سبك زندگی را صرفاً ناشی از گذر جامعه از سنت به مدرنیته ارزیابی كرد. همه‌ی مسائل اجتماعی در ایران ناشی از دوران گذار نیست و نمی‌شود آن‌ها را ساده‌سازی كرد و این خاص دوران و جامعه‌ی ما است. معتقدم، باید آن بخشی از جامعه كه شرایط را سخت و سخت‌تر می‌كند به شكل جدی مورد تحلیل و واكاوی قرار داد. شیوع ازدواج سفید، افزایش طلاق عاطفی و رشد بحران اخلاقی از جمله شاخص‌های شیوع بحران هویت در خانواده‌ها است. در چنین شرایطی، زنگ بحران در جامعه نواخته می‌شود و موضوع هویت اجتماعی دست‌خوش تحولات آسیب‌زایی می‌شود كه از آن گریزی نیست. در جامعه‌ی كنونی شاهد آن هستیم كه بخش‌هایی از جامعه از حضور اجتماعی كم‌رنگی برخوردارند یا امكان بروز و ظهوری كه از آن‌ها انتظار می‌رود ندارند و بیش‌ترین آسیب را از منظر عدم امکان کسب هویت گروهی دیده‌اند. فراتر از این، هویت ملی را باید در نظر گرفت. كاهش شركت در انتخابات نیز به عنوان یكی از پایه‌های از بین رفتن هویت ملی است كه در ۲ سال اخیر، روندی شتابان به خود گرفته است. ما چه می‌توانیم بگوییم در این خصوص که ۲۹ نماینده تهران و ری و شمیرانات و پردیس از بین ۳۰ نماینده‌ی مجلسی که انتخاباتش در دوم اسفند ۱۳۹۸ برگزار شد حدود ۱۲درصد آراء افراد واجد اعطای رأی در این حوزه‌ها را به دست آورده‌اند و در حالی خود را نماینده‌ی این مردم می‌دانند که از رأی ۸۸ درصد افرادی که می‌توانسته‌اند رأی دهند محروم‌اند؟! واقعاً چه می‌توان گفت جز ابربحران در مشارکت سیاسی و به دنبالش بحران هویت ملی؟! همه‌ی این مسائل و همه‌ی این شرایط لازم و كافی در یک نقطه به عنوان مثال، بروزش این‌گونه می‌شود که برخی افراد با وجود جسمی توان‌مند با كوچك‌ترین ضربه‌ای فرو می‌ریزند و ممکن است به خود یا جامعه‌ای كه در آن زندگی می‌كنند آسیب بزنند. در این‌جا ممکن است یک خبرنگار و یک کسی که احساس مسئولیت می‌کند هم دست به حذف خود بزند. در جامعه‌ی ایران افرادی هستند كه توانایی‌ها و مهارت‌هایی را كسب كرده‌اند كه می‌توانند با استفاده از آن‌ها، تاب‌آوری اجتماعی خود را در مقابل ناملایمات زندگی بیش‌تر از سایر افراد تقویت کنند.

با این حال، همین افراد نیز ظرفیت محدودی برای عبور از موانع ساختاری كه در زندگی، محیط كار و فضای اجتماعی با آن‌ها رو به رو می‌شوند دارند. تا زمانی كه افراد تاب می‌آورند، به زندگی نگاه مثبتی دارند اما این تاب‌آوری تا کجا می‌تواند تداوم داشته باشد؟ آن‌چه در تحقیقات اجتماعی به اثبات رسیده‌ این است كه بیش از ۶۰ درصد جوانان نسبت به آینده در حد زیاد و خیلی زیاد نا‌امیدند و این خود، زنگ خطری جدّی برای جامعه است كه باید فكری اساسی برای برخورد با عوارض و تبعات منفی ناشی از آن كرد. ادامه‌ی این روند را می‌توان در گروه‌های دانش‌جویی، نخبگان و اهالی رسانه و خبر نیز مشاهده كرد. دامنه‌دارشدن این فرایند و از بین رفتن هویت شغلی، اجتماعی، صنفی و فرهنگی سبب می‌شود روند فروپاشی اجتماعی سرعت بیش‌تری به خود بگیرد و در نهایت با جامعه‌ای رو به رو می‌شویم كه از وضعیت بحرانی كم و متوسط به بحران فزاینده و رو به رشد رسیده است كه شاید دیگر نتوان جلوی آن را گرفت. معتقدم، اكنون در دوره‌ی فروپاشی اجتماعی هستیم. نباید تصور كرد كه فروپاشی اجتماعی خودبه‌خود عقب‌گرد می‌كند، بل‌كه برای عقب‌راندن این روند باید با تغییر ساختارها و تصمیم‌گیری‌های ریشه‌ای و اساسی فرصت رشد بیش‌تر فروپاشی اجتماعی را گرفت. اگر چنین نكنیم، روند فروپاشی اجتماعی و آسیب‌های ناشی از آن تشدید می شود. باید بدانیم تحولات و تغییرات اجتماعی دارای قاعده است و شكل‌گرفتن و تحول و توسعه‌ی آن و نیز فروافتادن و فروپاشی نیز بدون قاعده نیست.