حجاب: یک واقعیت در سرازیری!
| نمایش گزارش | پخش فایل شنیداری |
احمد بخارایی: من از چهار زاویه به این قضیه نگاه میکنم و فکر میکنم حتی اگر از یک زاویه هم به این موضوع نگاه شود واقعا جای تأمل دارد چه رسد به همه زوایا. اما از تمام زوایای چهارگانه به نظر میآید با یک ابر بحران مواجهیم. از زاویه نخست یعنی معطوف به گذشته: وقتی انقلاب سال ۵۷ پیروز شد تا دو سه سال بعد از آن خانمها در مورد حجاب اختیار داشتند و در دانشگاه و جامعه هرکسی هرطور میخواست ظاهر میشد. اینطور نبود که از قبل، انقلابیون گفته باشند "ما میآییم و حجاب را مستقر میکنیم" و مردم هم بیایند و حمایت کنند. در نهایت منهای دو، سه سال بعد از انقلاب، در یکی دو دهه اخیر حجاب یک روند تقریبا ثابتی داشت، یعنی فراز و فرودهای طبیعی خود را پیمود.
… حتما متوجه شدهاید آن چیزی که ما تا ۷، ۸ ماه پیش در خیابانها و شهرهای بزرگ میدیدیم واقعا به آن معنا حجاب نبود؛ مشخص بود نوع پوشش، آرایش و بعضا عملهای زیبایی، روسری سر کردنها را در شرف رها شدن قرار داده بود؛ بنابراین روند حجاب از گذشته تاکنون مسیر طبیعی خودش را طی کرده و این چیزی نیست که قابل تداوم نباشد. من گذشته تاکنون را از زاویه اول بررسی کردم؛ ابتدای انقلاب همان گونه بود که تعریف کردم و در حال حاضر هم آرامآرام خواستهها در حال تغییر است یعنی اینطور نبوده که یک شبه با مرگ مهسا امینی، مردم به خودشان بیایند و حجابهای کامل را کنار بگذارند. این ماجرا یک سابقه و فراز و فرودی دارد و چیزی نیست که خلقالساعه باشد.
… زاویه دوم در تحلیل، مربوط به زمان حال و به آنچه در شکل و صورت مرتبط است مربوط میشود. ببینید مردم ما به جهت روحی و جسمی در وضعیت متعادلی به سر نمیبرند، شرایط اقتصادی ناگوار و فشار اقتصادی، جسم را آزار میدهد، نارضایتیها و مطالبات و انتظارات پاسخ داده نشده و هم روح را آزار میدهد. آستانه تحمل مردم پایین است یعنی جسم توان تحمل فشارهای بیرونی را ندارد. حالا مرگ یک زن هم عواقبی دارد که میتواند جرقهای باشد در انبار باروت و هر چقدر بگویید که قلبش درد میکرده یا هر دلیل دیگری؛ اما باید نظام سیاسی حواسش باشد، در جامعهای که آستانه تحمل پایین است، مشکل روحی و روانی دارد و به جهت جسمی نیز تواناییهای لازم برای مقابله را ندارد همان انبار باروتی میشود که به آن اشاره شد. در این شرایط یک موضوع مانند حجاب هم به مسائل اضافه میشود و به اعتراضات و شورش دامن میزند.
… زاویه دید سوم نیز به زمان اکنون و حال مربوط میشود، اما جنبه محتوایی دارد. این قانون حجاب کجا نوشته شده است؟ کجا نوشتهاند که مو باید پوشیده شود؟ ممکن است برخی سازمانها برای خودشان چیزهایی داشتهاند و در گزینش اعمال میکردند، اما کدام قانون آمده حجاب را تعریف عملیاتی کند؟ مفهومی گفتهاند: رعایت حجاب و حیا و عفاف و کلی. هرکسی به تناسب خودش یک برداشتی دارد. کجا در قانون گفته شده که مثلا مو از کجا معلوم باشد یا نباشد؟ طبق قانون اسلام که مو، مو است و فرقی نمیکند چه یک سانت، چه دو سانت، چه ده سانت...
… به لحاظ محتوایی، «قانون» همانی بود که دربارهاش صحبت کردیم. از جنبه دیگر در زاویه نگاه سوم که به محتوا مربوط است فتواهای متعارض مراجع تقلید و فقیهها است که در آن ضد و نقیض وجود دارد. اتفاقا کسانی که مدافع حجاب اجباری هستند به جهت فقهی و محتوایی در اقلیتاند.
… زاویه دید چهارم مربوط به آینده است؛ یعنی همان «کارکرد» و این سوال که آیا این رویهها کارکردی داشته است؟ یک زمان نوار کاست را هم از ماشینها درمیآوردند و زیر پا له و بی احترامی و توهین هم میکردند و کینه ایجاد میشد. بعد به دستگاه ماهواره گیر دادند و بعد انگار آزاد شد. اما در نهایت کدام یک از این سیاستهای تأدیبی و فشار به نتیجه رسیده که این یکی به نتیجه برسد؟ معطوف به آینده هم فکر کنیم میبینیم نه تنها دارای کارکرد مثبت نیست، دارای کارکرد منفی هم است.
… میگویند "الْانْسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنع" یعنی انسان حریص میشود نسبت به انجام کاری که از آن منع شدهاست. تئوریهای علوم تربیتی هم همین را میگویند؛ عقل سلیم هم همین را میگوید؛ تئوریهای روانشناسی و جامعهشناسی هم همین را میگویند. شما آدمها را میخواهید از کاری منع کنید، اما حریص میشوند که انجام دهند. حالا شما میخواهید به زور آنها را به دین خواهی وادار کنید، عاقبت این است که از دین هم گریزان میشوند همانطور که شدهاند. حالا این از کدام زاویه قابل دفاع است؟ از زاویه گذشته؟ از زاویه زمان حال؟ از منظر آینده؟ هیچ، هیچ جهتی. یعنی حتی اگر از یکی از این زوایا قابل دفاع بود باز جای تأمل داشت. امیدوارم مغزهای سیاسی رشد کنند.