بیکاری، مادر ناهنجاریها است
… در هر جامعهای که دوران گذار به توسعهیافتهگی را طی میکند کم و بیش آسیبها و مسائلی پدیدار میشود اما آنچه به طور خاص به جامعهی ما اختصاص دارد و موجب میشود که آسیبهای عام به شکل خاص، تعمیق و تشدید شوند و به گونهای زخمی بر پیکر جامعه، گاه بدخیم میشوند و جامعهی ما را به چنین حال خرابی تبدیل کرده است عامل منظومهی فکری ریشهدار در فرهنگ ضد توسعه است که با ترسیم مرز میان مؤمن و غیر مؤمن و خودی و غیر خودی، تا مرز تبعیضهای جانسوز پیش میرود و نهایتاً «رانت» بسان هیولایی بر جامعه خیمه میزند و تحت این امنیت کاذب، ژنهای برتر و رانتجویان نوکیسه، بسان زالو خون حیاتبخش جامعه را میمکند …