گفتوگوی مجلهی تجارت فردا با احمد بخارایی دربارهی افول شادمانی در جامعهی ایران | منتشرشده در شمارهی ۵۵۷ | نمایش گزارش | احمد بخارایی: نشاط اجتماعی یا شادی اجتماعی پیوند تنگاتنگی با رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی در هر جامعه دارد. در جامعه ما نشاط اجتماعی کمی وجود دارد و از میانگین جهانی آن کمتر است. از سال ۲۰۰۵ تاکنون شادمانی ایرانیان بر اساس گزارش سازمان ملل متحد سیر نزولی داشته و در بین ۱۳۵ کشور رتبه ۱۰۰ را داریم. اگر نشاط اجتماعی را در جهان به چهار بخش خیلی زیاد، زیاد، متوسط و کم تقسیم کنیم، ایران جزو گروه چهارم قرار میگیرد. به ظاهر شاید بتوان گفت که در جامعه عناصری که نشاطبخش باشند وجود دارند؛ از جمله در شهرها فضای سبزهای نسبتاً کموبیش خوبی میبینیم که در فرصتهای کوچکی که نصیب خیلی از خانوادهها میشود به مسافرت میروند. آنها یا به محل زادگاه خود سفر میکنند که اغلب مناطق خوشآبوهوا است یا به مناطق شمالی و جنوبی میروند. در فرهنگ ما شبنشینیها و مهمانیها کموبیش نسبت به چیزی که در خارج در بین خانوادهها میگذرد، رواج بیشتری دارد؛ پس در اینجا در یک نگاه سطحی، شکلی و فرم
گفتوگوی روزنامه «هممیهن» با احمد بخارایی دربارهی «وفاق ملی» در آستانهی رأی اعتماد مجلس به وزرای دولت پزشکیان | منتشرشده در ۱ شهریور ۱۴۰۳، شمارهی ۵۸۴ | نمایش گزارش | احمد بخارایی: گفتوگوی مفصلی با «هممیهن» داشتم. در این مصاحبه به انواع وفاق ملی و نیز انواع بیثباتی سیاسی اشاره کردم. نهایتاً نتیجه گرفتم که آنچه به نام «وفاق ملی» در دولت پزشکیان در جریان است یک وفاق ملی معیوب و ناقص است و نیز بیثباتی سیاسی در ایران موجب فرار سرمایههای انسانی و مالی شده و خواهد شد. چ ندوقتی است که مباحثی پیرامون وفاق ملی در تریبونهای سیاسی از سوی چهرههای مطرحی چون رئیسجمهوری شنیده میشود. اخیراً هم احمد میدری، وزیر پیشنهادی کار در جلسه دفاع از خود مانیفستی پیرامون این موضوع ارائه کرد. بهعنوان اولین سوال چطور میتوان ثبات سیاسی را بر ایران حاکم کرد تا منازعات تبدیل به وفاق ملی شود؟ م ا دو نوع وفاق ملی میتوانیم داشته باشیم؛ یک نوع وفاق ملی از نوع مکانیکی است و نوع دیگر وفاق ملی از نوع ارگانیکی خواهد بود که هر دو به نحوی با بیثباتی و ثبات سیاسی پیوند میخورد. اگر ما به وفاق ملی نگاه مکانیک
احمد بخارایی: در برنامهی زنده «شیوه» از سیمای جمهوری اسلامی، رئیس دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی که به ظاهر جامعهشناس مینماید، کشته شدن زندهیاد ژینا امینی را «نفله شدن یک دختر کرد سنی» خواند. او دکتر جامعهشناسیخوانده و رئیس یک دانشکدهای است که دانشجوی جامعهشناسی تربیت میکند اما هنوز الفبای جامعهشناسی را فهم نکرده است. او هنوز درک نکرده که نگاه مصداقی و «ابژهمحور» به رخدادها و امور اجتماعی در یک جامعه ربطی به جامعهشناسی ندارد و نگاه یک جامعهشناس، جنبهی مفهومی و «سوژهمحور» دارد. رخداد بزرگی به نام خیزش مهسا ژینا امینی ناشی از یک قتل حکومتی و فراتر از یک «مصداق» خاص است. گذشته از این، کشته شدن یک دختر، حتی اگر خیزشی را هم به دنبال نمیداشت، «نفله شدن» نیست! از هر زاویه نگاه کنیم این تعبیر آن آقای نامحترم یعنی اردشیر انتظاری، ناموجه است. این گونه افکار تاریخگذشته و غیر علمی متاسفانه بر دانشگاه حاکم است و امیدی هم به اصلاحش نمیرود. ایشان را در موضوع «ابژه و سوژهمحوری در جامعهشناسی» به مناظره دعوت میکنم.
احمد بخارایی: آقای عباس عبدی در خط آخر نامهی سرگشاده به آقای سید محمد خاتمی در شش شهریور ۱۴۰۳ در خصوص دلیل «سرگشاده» بودن نامه مینویسد: «… این موارد را باید در عرصهی عمومی به بحث و گفتوگو گذاشت …». آقای عبدی شما بارها دعوت به مناظره را رد کردهاید. شما اهل گفتوشنود چالشی نیستید. شما در محفل «روزنامه اعتماد» در خدمت اصلاحطلبان قدرتدوست و ثروتطلب هستید. آقای عبدی بدانید چهار پیشفرض غلط و نیز چهار مغالطه در نامهیتان مستتر است که اگر واقعاً معتقدید باید در عرصهی عمومی گفتوشنود داشت شما را به این مهم دعوت میکنم تا مستدلاً بگویم که در کدام حلقهی معیوب اندیشهگی گرفتار آمدهاید!
جناب پزشکیان، شما در مصاحبهتان با سیمای جمهوری اسلامی مطرح کردید که برای رسیدن به رشد هشت درصد به بیش از دویست میلیارد دلار سرمایهگذاری در داخل نیاز است. آقای پزشکیان آیا کشف تازهای کردهاید یا اینکه لزوم سرمایهگذاری از سوی داخلیها و خارجیها جزو الفبای اقتصاد بوده و دهههاست هر تحصیلکرده و حتی تحصیلناکرده به آن اذعان داشتهاست؟! آیا این سخن شما شبیه به این گزاره نیست که: برای کوهنوردی، کفش کوه لازم است و نمیتوان با دمپایی به کوه رفت؟! از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است! آقای پزشکیان، رئیسجمهور محترم شما لازم است بدانید: چرا در دهههای گذشته، سرمایهگذاری امکانپذیر نشده؟ در زمان حاضر، جلوههای توزیع سرمایه در مسیرهای انحرافی چهها هستند؟ در زمان اکنون، موانع ساختاری سرمایهگذاری چیست؟ چه ترفندها و چه سیاستهایی برای تولید سرمایه و جذب سرمایهگذار داخلی و خارجی وجود دارد؟ البته پاسخ پرسشهای چهارگانهی مذکور، روشن است اما آیا شما مثلاً اعتقاد دارید که مالیات بر «درآمد» با وجود امکان وسیع فرار مالیاتی، سرمایهی لازم برای رشد هشت درصدی را فراهم نمیآورد