انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ (۱۳): مناظره دوم یا تکرار مکررات!؟

احمد_بخارایی:‌ پنج‌شنبه ۳۱ خرداد شاهد مناظره‌ی دوم نامزدها در ساعت ۲۰ تا ۲۴ از شبکه ۱ سیما بودیم. چهار ساعت خسته‌کننده!

۱ـ جناب #قاضی‌زاده هاشمی که تصور کرده مدیریت کلان ایران مانند ریاست #بنیاد_شهید است و یک تنه می‌خواهد درآمد حوزه‌ی #بهداشت و درمان را ۱۰۰ برابر (از ۱۰۰ میلیون به ۱۰ میلیارد دلار در سال) کند. گویی اصلاً در باغ نیست!

۲ـ #قالی‌باف که تصور دارد برای ترم اول دوره‌ی لیسانس، درس «مبانی مدیریت» می‌دهد، می‌گوید: 
#نظام_سلامت، نیاز به عوامل فرابخشی (آب و هوا و خاک و محیط زیست و …) دارد که هنوز به آن‌ها توجه نشده و سلامت، مهم‌تر از معیشت است.
عجب، از کرامات شیخ ما این است ـ شیره را خورد و گفت شیرین است!

۳ـ #پورمحمدی که معتقد بود: 
الحمدالله(!) زیرساخت‌ها ایجاد شده و باید گسترش دهیم و فقط تدبیر و برنامه‌ریزی و ایجاد اعتماد و خوش‌بینی و برنامه‌ریزی لازم است!
عجب، گویی این مغز از دو دهه قبل فریز شده‌است (الحمدالله!) و فقط یک ژست جدید گرفته است!

۴ـ #زاکانی هم موضوع بهداشت را فراتر از شبکه‌ی بهداشت و درمان می‌دانست و می‌گفت: 
نگاه منطقی و کارشناسی نیاز است!

او هم فکر می‌کند مملکت‌داری مثل #شهرداری است که «#تراکم» بفروشی و درآمد کسب کنی. دغدغه‌ی زاکانی 
«رایگان کردن زنان باردار»
 (عین گفته‌‌ی او!) است. پناه بر خدا.

۵ـ #جلیلی هم ۸ سال تلفات جاده‌ای را با تعداد شهدای جنگ برابر می‌دانست و آن را مرتبط با آثار سلامت قلمداد کرد.

ایشان کشف کرده که: #تلفات_جاده‌ای بر #سلامت مردم اثر دارد!!!
او تازه متوجه شده که «یک جهان فرصت» داریم. نمی‌دانم آیا منظورش «فرصت»ی است که با «صاد» می‌نویسند یا چیز دیگری که معنای «ضرب‌الاجل» نمی‌دهد. گویا ایشان جهان خاصی را مد نظر دارد نه این جهان پر از محدودیت را!

۶ـ #پزشکیان هم دوباره نامه‌ی علی به مالک اشتر را روخوانی کرد (اگر این نامه نبود او چه می‌گفت!؟) و گفت: 
باید سر سفره‌ی مردم بنشینیم و به داد محرومان برسیم.
 نمی‌دانم چرا این آقایان سال ۱۴۰۳ یادشان افتاده که «محروم» هم داریم!

و نیز ۶ بار هم از «مقام معظم رهبری!» یاد کرد و این که برنامه‌ها در تطابق با میل ایشان تدوین شده و فقط مانده اجرا کردنش!

همین و بس … الحمدالله فقط یک کار کوچک مانده و آن هم کار ناقابل «اجرا» است تا مملکت گل و بلبل شود!

نمی‌دانم آیا پزشکیان می‌داند که «برنامه‌ریزی در سه سطح: خرد، میانه و کلان» صورت می‌پذیرد و ایشان در حرف‌هایش فقط به برنامه‌ریزی سطح کلان (بخوانید: کلیات زیبا!) اشاره دارد یا خیر؟ 

 هر وقت وعده‌های مسئولان را می‌شنوم یاد این داستان می‌افتم …

پادشاهى هنگام بازگشت به قصر سربازی را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مي‌داد. از او پرسید: سردت نیست؟ نگهبان گفت: چرا اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم …
پادشاه گفت: من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند. نگهبان ذوق‌زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد …
صبح روز بعد جسد سرمازده‌ی سرباز را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:
من هر شب با همین لباس کم، سرما را تحمل مى‌کردم اما وعده‌ی لباس گرم تو مرا از پا درآورد …
و اما روزهاست «#تحول‌جویان» تلاش می‌کنند یک چیز(!) منطقی و امیدوارکننده در بین حرف‌ نامزدها پیدا کنند اما هر چه جلوتر می‌رویم نومیدی، افزون می‌شود!

پربازدیدها

شادی گم‌گشته

وفاق ملی بر باد رفته!

بی‌سوادان جامعه نشناس!

آقای عباس عبدی چرا خلاف واقع می‌گویید؟!

پزشکیان: تکرار حکایت شیخ و شیره و شیرینی!